loading...
مسجدومکتب تعلیمی وتربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها
نویسنده اول بازدید : 209 جمعه 02 تیر 1391 نظرات (1)

دکتر مصطفی چمران ، از جمله معدود شخصیت های انقلاب اسلامی بود که رابطه ی عرفانی خاصی با حضرت امام داشت. او چندین ماه پس از انقلاب اسلامی به تهران آمد و دیدار محدودی با امام خمینی داشت اما در همین مجال اندک ، به قدری میان او و حضرت روح الله پیوند معنوی برقرار شد که دو هفته پیش از شهادت ایشان ، امام خمینی برای دیدار او ابراز ذلتنگی نمود و آن شهید از جبهه ی جنوب به دیدارش شتافت.
آن چه خواهید خواند روایت این آخرین دیدار است که توسط مهندس مهدی چمران نقل شده است:

 


 


15خرداد بود که حاج احمد آقا عصر زنگ زد و گفت: به دکتر بگو به تهران بیایید زیرا امام گفته دلم برایش تنگ شده، من هم گفتم که قول می‌دهم فردا ایشان را بیاورم. به دکتر هم گفتم که هماهنگ می‌کنم با اولین هواپیما به تهران برویم، چون امام اینطوری گفته‌اند و در حالی که ران و قوزک پای دکتر زخمی بود، خدمت امام با پای زخمی چهار زانو نشسته بود و امام گفتند: آقا پاتونو دراز کنید! دکتر گفت: نه! امام دوباره تکرار کرد و دکتر به احترام این کار را نمی‌کرد و در ‌‌نهایت امام گفتند: آقا می‌گم پاتونو دراز کنید و دکتر گفتند: چشم! دکتر در مورد نحوه عملیات کوه‌های الله اکبر تعریف می‌کرد. ناگهان امام صدا زد احمد احمد! احمد آقا سراسیمه آمد و گفت: بله! امام که می‌خواست به حسینیه برود باید از پله‌ها می‌رفت و برای اینکه هی این پله‌ها را بالا و پایین نرود میز چوبی گذاشته بودند و امام از طریق آن میز به حسینیه می‌رفت. امام گفتند: این میزهایی که در حیاط چیده‌اید دکتر چمران بدلیل اینکه پایش زخم است نمی‌تواند از روی این میزها بپرد! حاج احمد آقا رفت یکی از میزها را برداشت که بتوانیم از روی آن رد شویم و حاج احمد آقا به شوخی به دکتر گفت: امام خوب هوای شما رو داره!

نویسنده اول بازدید : 200 چهارشنبه 03 خرداد 1391 نظرات (1)

در تفحص شهدا دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن يادداشت مي کرد. گناهان يک روز او اين ها بود:

سجده نماز ظهر طولاني نبود.

امروز زياد خنديدم.

هنگام فوتبال شوت خوبي زدم که از خودم خوشم آمد....

نویسنده اول بازدید : 201 چهارشنبه 03 خرداد 1391 نظرات (0)

یک روز یادم هست سر درس اشارات بود ما همه منتظر بودیم که علامه حسن زاده درس را شروع کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم را فرمود و کتاب اشارات را باز کردند و متن را خواندند.

منتظر شرح بودیم که دیدیم کتاب را بستند رو کردند به جمعیت حاضر و فرمودند: آقایان و عزیزانِ من! فرض بفرمایید ما امروز آخرین ورق اشارات را خواندیم و کتاب تمام شد. ثم ماذا؟ آیا هدف همین بود که ما ورق به ورق کتاب اشارات را بخوانیم و تمام شود و برویم دنبال کارمان؟ یقیناً نه، این هدف ما نبود و نیست.

هدف آن این است که ما آن‌سویی بشویم، حجاب‌های خودمان را بین کم کنیم. با این ورق‌زدن‌ها هر ورقی را که بزنیم یک حجابی از حجاب‌ها کم کنیم.

آیا این هدف حاصل شد؟ یا اینکه هر ورقی که زدیم حجابی بر حجاب‌ها افزودیم؟ و مفصل در این زمینه فرمایش فرمودند و پس از آن هم فرمودند:
اگر می‌خواهید در این زمینه گام بردارید اولین قدم این است که کتاب‌الله را دریابید. قرآن را که کتاب انسان‌ساز الهی است دریابید.
درباره ما
این پایگاه برای انعکاس فعالیت های مسجد و مکتب تعلیمی و تربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها راه اندازی شده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 39
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 98
  • بازدید سال : 1,117
  • بازدید کلی : 92,001