فقط 14 سالش بود. شب عملیات رمضان دیدمش. تا نزدیکی های اذان صبح، پیش خودم بود. صدای اذان یکی از رزمنده ها آمد، اذان صبح شده بود. من بودم و گشتاسب پیرمردی که کنارمان می جنگید( پیرمرد گردان).
باران آتش و گلوله لحظه ای تمامی نداشت. پیر مرد گفت: مگر می شود تو این اوضاع نماز خواند و ...؟
هنوز حرف های پیر مرد تمام نشده بود که گشتاسب: حالت مردانه ای به خودش گرفت و گفت: عمو! حواست کجاست؟! یادت رفته که ما برای همین نماز آمده ایم و داریم می جنگیم؟!
بعدش هم الله اکبر گفت و شروع کرد به نماز خواندن!
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
هر گاه بنده، نماز را به وقت بخواند و آن را پاس بدارد، آن نماز به گونه ای سپید و پاکیزه، به درگاه خداوند بالا رفته و می گوید: مرا حفظ کردی، خداوند تو را حفظ کند. و اگر نماز را به وقت نخواند، باز به سوی بنده باز گردانده شده و می گوید: مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند. بحار الانوار، ج 83، ص 9
با تشکر از کاربر عزیز، محمدرضا مقدم که این مطلب را ارسال کردند.