loading...
مسجدومکتب تعلیمی وتربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها
نویسنده اول بازدید : 289 یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 نظرات (2)
بسم الله الرحمن الرحيم
شرح مقدمه چهل حديث حضرت امام خميني (ره)
در محضر حضرت آيت الله خسروشاهي (جلسه اول)

 

مرحوم امام (ره) در خطبه اي که براي اين کتاب (کتاب شريف اربعين) انشاء فرموده اند، پس از حمد و ثنا، دست نياز به سوي خداوند توجه داده و فرموده اند: خداوندا آينه ي دل را به نور اخلاص روشني بخش معلوم مي شود مي خواهد کتابي را به جامعه ي شيعه و مسلمين به ارمغان بدهد که استفاده از آن، اصلاح قلب و اخلاصِ درون را به همراه دارد و اين (اصلاح قلب و اخلاص درون) يک مطلبي است که در فرهنگ ما فراموش شده، معمولا در ممالکي که اروپايي ها به خاطر غارت ثروتشان به آنها هجوم برده و متصرف شده اند، فرهنگي را که در آنجا برقرار کردند و رؤسا و وزرائي را که براي آنها قرار دادند يک فرهنگ اسلامي نبوده است، براي اينکه اگر فرهنگ برمبناي اسلام و اخلاص باشد مردم هيچ وقت زير بار آنها نخواهند رفت. به همين دليل است که دروس ديني و قرآن را در ضمن دروس ديگر قرار دادند، مثلا ساعتي فيزيک، ساعتي رياضي، ساعتي ادبيات فارسي و عربي و فرانسوي، ساعتي هم قرآن و مطالب اخلاقي و اين به هيچ وجه اثري ندارد و در نتيجه اين عملکرد، اسلام به دست بشر نخواهد رسيد. وقتي اسلام شروع به تبليغ کرد ظاهرا در اوايل بعثت شعار اين بود که "قولوا لااله الا الله تفلحوا" و مي گفتند هرکس "لااله الا الله" را مخلصا بگويد، فلاح و نجات براي اوست و اخلاص و مخلص را معنا کرده اند که، يعني اين گفتار چنان در او اثر کند که او را از زشتي ها باز دارد "من قال لااله الا الله مخلصا فله الجنه" و اخلاص او اين است که او را از گناه نسبت به خداي خودش باز بدارد.
پس مسائل اسلامي مسائلي است که با روح و روان و انديشه و درون انسان کار دارد و اعتقادات به انسان مي دهد و اين اعتقادات، اخلاص و رفتار و ملکات و حالات انسان را اصلاح و آنها هم اعمال انسان را اصلاح مي کند و اين تقريبا يک زراعتي مي شود در وجود انسان، يک کشاورزي مي شود در درون انسان و انسان را مي سازد از براي سعادت ابدي وآن وقت است که انسان، انسان مي شود.
البته در اين اصلاحات، اصلاح دنيا هم گنجانده شده، اصلاح حقوق، اصلاح اخلاق، اصلاح قوانين و اين چيزها هم در آن قرار داده شده، پس اين اصلاحات يک مسئله ي فراگيراست و همانطور که به باطن و روان و اخلاق توجه دارد به اعمال نيز اهميت داده است که در بين اعمال، مسائل و قوانين زندگي، ازدواج و معاملات و اقتصاد و همه اينها نيز وجود دارد اما آنها (اروپايي ها) اين کار را نکردند و نگذاشتند که اين گونه اسلام شناخته شود و در رگ ها تزريق گردد، بلکه به غلط در بين همه ي دروسي که خوانده مي شود، مسئله ي دين را هم در بين آنها قرار دادند و مثلا همانطور که جغرافي خوانده مي شود، اسلام هم خوانده مي شود.
به همين دليل است که مرحوم حضرت امام از اول دقيق وارد شده و مي فرمايد: خداوندا دل ما را يک روشني اخلاص ببخش که زنگار و تاريکي هاي شرک و دو بيني را از لوح دل پاک بگرداند و انسان را نجات بدهد و راه مستقيم سعادت و نجات پيدا شود و انسان از بيابان حيرت و ضلالت در آيد و آن وقت اخلاق کريمانه هم همراهش باشد و در ضمن از نفحات و جلوه هاي خاص خود که مختص اولياي درگاه است ما را نصيب ده.
ما اگر بخواهيم زندگي اسلامي داشته باشيم بايد گاه گاهي يک جلوه هايي از طرف خداوند بشود، جلوه ها مثل يک چشمک است که يک مرتبه انسان متوجه مي شود، يک توجه خاصي که قبلا نداشت، کانّه دنيا يک رنگ ها و حالات مختلفي دارد که آن رنگ هاي دنيا جلوه هاي خداست از باب مثال: اين حيوانات ذره بيني و کوچک و مورچه ها که در سرو صورت ما هنگام خواب يا وقت ديگر عبور مي کنند، اينها برايشان بدن ما يا زمين يا فرش فرق نمي کند اما يک وقت مي بيند که يکي از اين اعضاي ما مانند دست يا پا متحرک شد و آنها را پرت کرد و آنجاست که مي فهمد در اينجا حيات وجود دارد که غير از فرش و ميز و صندلي است، دنيا هم همين طور است، دنيا در خدمت خدا و در رفتار و کردار خداوند جلوه دارد اما بعضي وقت ها در اثر زياد دنيايي بودن و حواس را متوجه مسائل دنيايي کردن، انسان از اين جلوه ها غافل است مثل مورچه اي که روي سرو صورت کسي راه مي رود و هيچ تکاني ندارد که مورچه بترسد و بفهمد که اين انسان با فرش فرق دارد و جهان هم که جهان طبيعت است همين گونه است، يک چيز خشکي است اما براي کساني که از خداوند هدايت بخواهند همانطور که حضرت امام مي فرمايند:

" از نفحات و جلوه هاي خاص خود که مخصوص اولياي درگاه است ما را نصيبي ده "

گاهي نفحاتي مي رسد که کمک مي کند به بندگان خدا و آنها را جلو مي برد، مثل چراغ هايي که در اقيانوس ها و درياها قرار مي دهند براي هدايت کشتي ها که در شب تار فرمانده کشتي نوري را مي بيند و رو به آن طرف، کشتي را هدايت مي کند، در زندگي هم بشر اگر زياد به فساد و شرارت خود را عادت ندهد از اين نفحات الهي گاهي وجود دارد و اينها انسان را تقويت مي کند.
مرحوم علامه طباطبايي از قول يک از دوستانشان مي فرمود: در اتوبوس بودم و مي رفتيم به کربلا در زمان طاغوت، ديدم که جوان خيلي خوش تيپي با رنگ و روغن هاي جواني و فوکول کروات در نزديکي ما بود اما ما با هم صحبتي نداشتيم، يک وقت ديديم که شروع کرد به گريه کردن خيلي سخت، از اين جهت پرسيديم که جريان چيست؟ گفت من کارمند يکي از وزارت خانه ها هستم و با کارمندهاي ديگر معمول بود در ساعاتي که کاري نداشتيم در سالني جمع مي شديم و مشغول لهو و لعب و بازي بوديم، يک وقت که سرگرم بودم ديدم از اين وضع خوشم نمي آيد و بدم مي آيد و هر چه خواستم خودم را منصرف کنم نشد، رفتم به گوشه اي و اشکم سرازير شد و همان روز يا روز بعدش آقايي به من رسيد و آدرس داد و گفت: پيش ما بيا و من رفتم و با او رفاقت کردم و کم کم او مرا کمک کرد و الان دارم به کربلا مي روم و توبه کرده ام.
حالا اين چه حالتي بود که در مجلس معصيت يک مرتبه يک جواني از وضع گناه زده شود به طوري که نتواند بنشيند و برود به گوشه اي و بعداً يکي از علما و بزرگان به او بربخورد و او را کمک کند ، شايد از همين مسائل باشد که امام در اين خطبه فرموده اند: و از نفحات (يعني نسيم ها) و جلوه هاي (يعني خود نمايي هاي) خاص خود که مختص اولياي درگاه است ما را نصيب ده و لشکر جهل را از مملکت قلوب ما خارج فرما .
اين مملکت گفتن به قلب در گفتار بزرگان مرسوم است و اشاره است به اينکه گر چه فعلا ما در تاريکي به سر مي بريم اما کساني که روشن مي شوند، دل هايشان در حکم يک مملکت مي شود، خيلي جادار مي شود و فرصت هاي بزرگ و حالات زيادي برايشان پيدا مي شود به طوريکه دو لشکر در وجودشان در کارند، لشکر شيطان و جهل و جنود علم و حکمت و رحمان و اين است که مي فرمايد لشکر شيطان و جهل را از مملکت قلب ما خارج و لشکر علم و حکمت و رحمان را جايگزين فرما و اين يک اشاره اي است به معرفت انساني و انسان شناسي که ما نبايد اين طور فکر کنيم که يک نفر هستيم و يکي يکي و جداجدا هستيم و خبري در وجود ما نيست، نه، اينگونه نيست و در وجود انسان دو پايگاه و دو پادگان و مرکز است، يکي مرکز شياطين و دار  و  دسته ي آنها و صغير و کبير و رئيس و مرئوس و کارمندهاي آنهاست که همه آنها در وجود ما بيچاره ها وجود دارد و از طرفي هم يک مملکت بزرگ از علم و حکمت و رحمت الهي در گوشه ي ديگر است و اينها با هم همسايه هستند و اينکه حضرت امام عرض مي کند خداوندا لشکر شيطان و جهل را از مملکت قلوب ما خارج فرما يک تعارف نيست، جمله ي ادبي نيست، واقعيت است، دل هاي سالم خيلي جادار است و مملکت است. در دل يک مملکت وجود دارد که گروهي اشرار دارد مانند هر مملکتي که اشرار دارد و گروهي هم خدمتگزار دارد مثل هر مملکتي، دسته ي اشرار را مي گويند شياطين و دسته ي خدمتگزار را مي گويند لشکر علم و حکمت و رحمان.



تا اينجا حضرت امام خميني مرتب درخواستهاي معنوي و مربوط به انسان شناسي داشته اند. اول آنکه آينه ي دل را به نور اخلاص روشني بخش يعني خدايا به ما قلبي مرحمت فرموده اي که اگر نور اخلاص در او بتابد و زنگ نزده باشد باعث نجات مي شود و زنگار آن شرک و دوبيني است که خود را از رابطه ي با خداوند جدا نبينيم .
معمولا در توحيدها و دين داري هايي که گفته مي شود از صانع و مصنوع سخن به ميان مي آيد، يعني اين دنيا يک مجموعه اي است که يک زماني ساخته شده مثل يک قطار که ساخته شده و در حرکت است و خدايي هم دارد، اين غلط است و زنگار شرک و دوبيني است که به وسيله ي عقايدي که به ما عرضه مي کنند در ما تزريق مي شود، اگر چنين حالات و تفکراتي در مورد رابطه ي ما با خداوند مطرح باشد مثل رابطه مجزاي مخلوق و خالق، جهان و خدا، انسان و خدا و از اين قبيل مسائل اينها اساساً باطل است و به خاطر وجود همين عقايد است که امام مي فرمايد: زنگار شرک و دوبيني را از لوح دل پاک گردان، در صورتي که قرآن کريم مي فرمايد: فَاَينَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله (آیه مباره صد و پانزدهم از سوره بقره)
به هر سو رو کنيد به سوي ما رو کرده ايد و ما در کار جهانيم و جهان نمايش قدرت ماست.
اين رابطه مثل رابطه ي يک نيروگاهي است که در حال کار است و وقتي ما تلويزيون را به برق مي زنيم، تصاوير پيدا  مي شود، در اينجا نمي شود گفت که يک برق و نيروگاه و يک دستگاه نمايش يا سينما يا تلويزيوني وجود داشته که هر کدام مستقل هستند، بلکه هرچه در اينجا است به وسيله او کار مي کند و اگر لحظه اي نيروگاه کار نکند همه ي آنها از کار خواهند افتاد. جهان نيز همينگونه است و تماما نمايش قدرت خداوند است و اگر اينگونه فکر کنيم که وسايل باعث انجام افعال مي شوند زنگار شرک است، البته شرکِ کفري نيست و شرکِ اخلاقي است، شرکِ جهالت است و به همين خاطر مي فرمايد نور اخلاص بيايد و دل را روشن کند و زنگار شرک و دوبيني از لوح دل پاک شود. آن وقت انسان در راه سعادت مي افتد و اخلاق کريمانه در او پيدا مي شود و جلوه هاي خاص در او گاهي نمايش پيدا مي کند، آنگاه اشرار درون کم کم به خاطر اعمال و فرائض و نماز و عبادات و ترک گناهي که انجام داده خارج مي شوند و باعث مي شود که آن جهان علم و حکمت در قلب انسان گشوده شود و درب آن باز باشد و جهان شيطان و جهالت کم کم از بين برود و حاصل اينکه ما را با حب خود و خاصان درگاهت از اين سراي درگذران، در اينجا معلوم مي شود که همه اين عبادات و رياضات و کارهاي خير و غيره خلاصه مي شود در يک شيشه کوچک عطري که مي شود آن را در دل جا داد و آنها را در موقع رفتن از اين دنيا با خود برد که عبارت است از حب خدا و خاصان درگاه خدا و اين مانند مسئله مغناطيس و سوزن است که وقتي نيروي مغناطيس در سوزن اثر کند آن را تکان مي دهد و از زير خاک و سنگ بيرون مي کشد و با خود مي برد، و در وقت مرگ و بعد از آن با ما با رحمت خود رفتار فرما و عاقبت کار ما را با سعادت قرين کن به حق محمد و آله الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين .
در اينجا من بايد اين مطلب را بگويم که مرحوم شعراني يکي از علماي معاصر ما بود که صاحب چند علم اسلامي بود و ايشان يک کتابي (نفس المهموم) را که از مرحوم محدث قمي در مصيبت امام حسين (ع) است را ترجمه کرده و در مقدمه اش اين حرف مرحوم امام را که:" ما را با حب خود و خاصان درگاهت از دنيا ببر" به اين تعبير بيان مي کند و مي فرمايد:

چنين گويد اين عبد فاني ابوالحسن بن محمد بن غلامحسين بن ابي الحسن المدعو بالشعراني که چون عهد شباب به تحصيل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت و اقتداً بِاَسلافيِ الصالحين من عهد صاحب منهج الصادقين از هر علمي بهره بگرفتم و از هر خرمني خوشه برداشتم، گاهي به مطالعه کتب ادب از عجم و عرب و زماني به دراست اشارات و اسفار و زماني به تتبع تفاسير و اخبار، وقتي به تفسير و تحشيه کتب فقه و اصول و گاهي به تعمق در مسايل رياضي و معقول تا آن عهد به سر آمد. ساليان دراز شب بيدار و روز در تکرار هميشه ملازم دفاتر و کراريس و پيوسته مرافق اقلام و قراطيس ناگهان سروش غيب در گوش اين ندا داد ( اين همان نفحات خاص خداوند است) که علم براي معرفت است و معرفت بذر عمل و طاعت ، و طاعت بي اخلاص نشود (اين همان درخواست امام است که خدايا اخلاص به ما بده) و اين همه ميسر نگردد مگر به توفيق خدا(که اين نفحات خاص خداوند است) و توسل به اوليا(توسل به اوليا راه موفقيت است)، مشغولي تا چند:

علم چندان که بيشتر خواني                  چون عمل در تو نيست ناداني


شتاب بايد کرد و معاد را زادي فراهم ساخت زود برخيز که آفتاب بر آمد و کاروان رفت تا بقيتي باقي است و نيرو تمام از دست نشده توسلي جوي و خدمتي تقديم کن پس کتاب " نفس المهموم" تاليف حاج شيخ عباس قمي قدس سره العزيز را ديدم در مقتل سيدنا و مولانا ابي عبدالله الحسين عليه السلام رزقنا الله شفاعته کتابي جامع و موجز و مشتمل بر اکثر روايات صحيحه و منقولات تواريخ معتبره از عامه و خاصه چنان که مانند آن تا کنون نوشته نشده است و گويا در حق او گفته اند :"کَم تَرَکَ الاَوَّلُ لِلآخِرِ" اما به زبان عربي است و همه کس از آن بهره نگيرد گفتم همان کتاب را به فارسي ساده نقل کنم


معلوم مي شود که مي توان حرف هاي اين بزرگان را با هم تطبيق داد و حرف هايشان جمله به جمله با هم تطابق دارد، مرحوم امام بعد از ده دعايي که مي فرمايند، در آخر مي گويند: خدايا ما را با محبت خود و اوليا از دنيا ببر و ايشان (علامه شعراني) هم مي فرمايد من بعد از همه تحصيلات، در دلم مطلبي گفتند (که از همان نفحات است که به اوليا گفته مي شود) که اينهايي را که انجام دادي کافي نيست و باز بايد يک عطر خاصي در آنها دميده شود که آن محبت اوليا خداست که خداوند رنج و زحمت را نعمت خودش بر آنها (اولياي خاص) قرار داده و لذا روايت است که: مثل ارمغاني که شخصي براي خانواده خودش مي آورد، خداوند براي دوستانش بلا مي آورد و اوليا خدا به واسطه بلايي که برايشان وارد مي شود به مقامي مي رسند که بزرگان به واسطه ترجمه کتاب مقتل آنها، از خداوند مي خواهند که يک زاد و توشه اي بردارند و به خاطر توسل به اوليا از کارهاي خود و آن  همه زحمت ها و درس و بحث ها نتيجه بگيرند و همراه خود به آن سرا ببرند. پس بنابراين مطلب ما اين شد که دعاهاي مرحوم امام را بايد جمله به جمله بنويسيم و ترجمه و تفسير کنيم و ارتباطش با مطالبي که مرحوم شعراني در مقدمه ي ترجمه کتاب نفس المهموم بيان کرده و علماي ديگر گفته اند را بيابيم و بيان کنيم.


در ادامه ي جلسه، حاج آقاي خسروشاهي مطالبي را درباره امام حسين(ع) و کمالات آن حضرت که در زيارت ناحيه مقدسه و از جانب حضرت ولي عصر(عج الله تعالي  فرجه  الشريف) آمده و در کتاب شريف نفس المهموم ذکر شده است را  قرائت و درباره آنها توضيحاتي بيان فرمودند که به شرح ذيل مي باشد:

 اين کمالاتي که در حضرت سيدالشهدا عليه السلام وجود دارد و در اينجا (کتاب نفس المهموم) ذکر شده شرح همان جنود علم و حکمت و رحمان است که مرحوم حضرت امام مي فرمايند و نمايش جنود علم و حکمت و رحمان همين هاست و حالا اين ها را از قول امام زمان عرض مي کنيم:
 وَفيَّ الذِّمَمِ (يعني امام زمان (عج) مي فرمايند که جد بزرگوار ما اينطور بوده اند و خطاب به جد بزرگوارشان امام حسين(ع) مي فرمايند که: شما ذمه هايي را که قبول مي کرديد حتما آنها را انجام مي داديد و ترک نمي کرديد و پاي آنها مي ايستاديد) رَضيَّ الشِّيَمِ ( شيمه ها و خلق و رفتارهاي شما از رضايت خدا سرچشمه گرفته بود) ظاهِرَ الکَرَمِ (همه تو را به کرم مي شناختند و کرمت براي همه ظاهر بود و اگر مشکلي داشتند به طرف تو مي آمدند) مُتهَجِّداً فِي الظُّلَمِ (در تاريکي هاي شب بيدار بودي و به سجده افتاده بودي و به عبادت مشغول بودي) قَويمَ الطَّرائِقِ (راههاي زندگي تو محکم و قوي بود نه سست و ضعيف) کَريمَ الخَلايِقِ (خلق و رفتارت کريمانه بود) عَظيمَ السَّوابِقِ، شَريفَ النَّسَبِ، مُنيفَ الحَسَبِ،    رَفيعَ الرُّتَبِ، کَثيرَالمَناقِبِ، مَحمُودَ الضَّرائِبِ، جَزيلَ المَواهِبِ، حَليمٌ رَشيدٌ، مُنيبٌ جَوادٌ عَليمٌ، اِمامٌ شَهيدٌ، اَوّاهٌ مُنيبٌ (خيلي دل سوخته بودي براي خدا و آه کشنده بودي) حَبيبٌ مَهيبٌ کانَ لِلرّسُولِ وَلَداً (براي    پيامبر فرزند بودي و پيامبر فرزند پيامبري و  ولايتي لازم داشت که تو قيام کردي براي حفظ دين خدا ) وَ لِلقُرآنِ سَنَداً (قرآن سند مي خواست و وقتي قرآن به دست بني اميه افتاد، به مردم فهماندند که ما که در کاخهاي شبيه کاخهاي سلاطين روم و ايران زندگي مي کنيم اگر با قرآن هم کاري نداشته باشيم حق داريم و ما بر شما مسلط هستيم، شما نماز بخوانيد و روزه بگيريد، ماهم شراب مي خوريم و رقاصي مي کنيم، واينگونه قرآن باطل مي شود وقتي به دست کساني مي افتد که با آن بازي مي کنند و مي  گويند اين کتابي است که بايد مردم کوچه و بازار به آن عمل کنند نه سران و پيشوايان و فرماندهان. اما تو براي قرآن سند شدي و نگذاشتي که قرآن به دست آنها بيفتد) وَ لِلاُمَّةِ عَضُداً (بازو شدي براي امت اسلام) وَ فِي الطّاعَةِ مُجتَهِداً (جهد و تلاش و کوشش داشتي در طاعت خدا) حافِظاً لِلعَهدِ وَ الميثاقِ (تو با خدا پيمان بسته بودي و بر عهد خود وفادار بودي و از عهد خود حفاظت مي کردي) ناکِباً عَن سُبُلِ الفُسّاقِ (به هيچ وجه حتي گاهي هم با فساق همراهي نداشتي)  باذِلاً لِلمَجهُودِ (آنچه که در توان تو بود درجهاد فروگذار نکردي) طَويلَ الرُّکوُعِ وَ السُّجُودِ (انس با خدا در رکوع و سجود تو نمايش داشت) زاهِداً فِي الدُّنيا زُهدَ الرّاحِلِ عَنها (بي اعتنايي تو به دنيا به خاطر اين بود که خود را در سفر آخرت مي ديدي) ناظِراً اِلَيها بِعَينِ المُستَوحِشينَ مِنها (ديده ي تو به دنيا ديده ي وحشتي بود و نمي توانست انس به اين جهان بگيرد).

اينها در يک زيارتي وارد شده و خلاصه شرح حال آن بزرگواردر زياراتش معلوم مي گردد و در يکي از زيارات آن حضرت مي گويد:" لَبَّيک يا داعِيَ الله" اي کسي که براي مردم فرياد زننده يِ به سوي خدا بودي، من تو را لبيک مي گويم. مثل لبيکي که در حج به ابراهيم خليل مي گويم، در امت اسلامي هم به فرياد تو لبيک مي گويم، فريادي که در روز عاشورا از آن حضرت بلند شد که: هَل مِن ناصِرٍ يَنصُرُني هَل مِن مُعينٍ يُعينُني هَل مِن ذابٍ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسُول الله.
 
يک شخصي که اهل پاکستان يا هند است نقل مي کرد از پدرش که مي گفت: من فرياد هَل مِن ناصِر سيدالشهدا را بعد از هزار و چند صد سال شنيدم، اين همان رابطه اي ا ست که خوانديم که قلب انسان مملکت است نه اينکه يک گوشه اي باشد و اگر کسي از روي محبت و علاقه با اين خانواده تماس بگيرد، آنها به قدري با او انس مي گيرند که وقتي يک شب مشغول زيارتي، زيارت عاشورايي هست، يک مرتبه در وجودش ناله ي حضرت شنيده مي شود که هل من ناصرينصرني، کسي هست که مرا در اين راه خدا، راه پيامبر خدا، راه امام علي مرتضي که الان دارد ازبين مي رود ياري کند.
 و خلاصه اين امتياز سيد الشهداست و خدا به او اين مقام را داده که در ايام مصيبت او مردم تکان مي خورند و نفحات و نسيمهاي غيبي به آنها سفارش مي دهد که حرکت کنيد و روضه به پا کنيد و از اين قبيل کارها . 

 

  و صلي الله علي محمد و آل محمد           

 

جلسه اول شرح اربعين

پایان

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط m ehra در تاریخ 1348/10/11 و 2:48 دقیقه ارسال شده است

msalme
dweb hjafgdi mg diari

این نظر توسط saeed در تاریخ 1348/10/11 و 23:21 دقیقه ارسال شده است

سلام
امیدوارم هر جا که هستید موفق باشید
ما اومدیم به شما سر زدیم شما هم یه سری به ما بزنین
راستی میخواستم باهاتون تبادل لینک کنم اگه مایل بودین منو با اسم بزرگترین پورتال عکس لینک کنید و به ادرسی که پایین گذاشتم برید و تو عنوان:عنوان لینکون و در ادرس هم ادرس وبتون رو بزنید راستی حتما تو شرح لینک یه چیزی بنویسید تا لینکتون ارسال بشه فرق نمیکنه ها چی باشه الکی یه چیزی بنویسید
http://www.divoneha.ir/linkop-AddLink.html
با اجازت فعلا رفتم
بای


کد امنیتی رفرش
درباره ما
این پایگاه برای انعکاس فعالیت های مسجد و مکتب تعلیمی و تربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها راه اندازی شده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 39
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 103
  • بازدید ماه : 322
  • بازدید سال : 1,341
  • بازدید کلی : 92,225