loading...
مسجدومکتب تعلیمی وتربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها
نویسنده اول بازدید : 203 جمعه 01 دی 1391 نظرات (0)

 بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حديث اول از چهل حديث حضرت امام خميني(ره)

در محضر حضرت آيت الله خسروشاهي(جلسه بیست و ششم)

 
مرحوم امام راحل علیه الرحمه فرمودند: قدم ابتدایی تحصیل سعادت برای هر انسانی تفکر است که باید به طور دائم در هر شبانه روز برای خود وقتی داشته باشد.
در صورتیکه این تفکر یا دستوراتی که علمای اخلاق می دهند مقایسه بشود با دستورات علمی دبیرستانها و دانشگاهها نتیجه ای از آنها حاصل نمی شود چون آن دستورات مربوط به تحصیلِ حال یا ملکه برای انسان نیست، علمی است که انسان آن را به وسیله فکر درک می کند و اگر نیازی بود عمل می کند مانند علوم صنعتی و جاده سازی و معماری و مسائل هسته ای و فیزیکی و ریاضی. گاهی اتفاق می افتد که دانشمندی صلاح می بیند برای مقاصدی که در نظر دارد ترک کند این رشته تحصیلی اش را و به تجارت یا زراعت و کشاورزی بپردازد، در این صورت دیگر آن تحصیلاتی که کرده و تکرار آنها و مراجعه به آنها لزومی ندارد ولی در انسان سازی و مسئله تربیت نفس که مقدمه تزکیه و اصلاح اجتماعی است مسئله طور دیگریست، می فرمایند: انسان باید در هر روز یک مقدار وقت برای تفکر بگذارد که ممکن است پنجاه سال طول بکشد یا تا آخر عمر طول بکشد چون تحصیلاتِ حالات روانی برای ابدیت است نه برای وقت خاصی یا زمان خاصی یا شغل خاصی یا مکان خاصی. این تحصیلات همراه انسان سرمایه می شود برای سعادت، سعادت هم یک چیزی نیست که انسان ترکش کند یا به فکر چیز دیگری بیافتد و رشته اش را عوض کند یا شغلش را عوض کند، نه؛ سعادت معشوق بشریت است و جزء ساختمان روحیه اوست، از این جهت انسان باید ابتدا برنامه ای را از دانشمند اخلاقی اسلامی که نماینده اولیاء وانبیاء هستند بگیرد و آنها را ادامه بدهد تا آخر عمرش. اگر نکند این کار را در اثر پیش آمدهای زندگی مبتلا به عقبگرد می شود، مبتلا به بازگشت به حیوانیت و کودکی می شود. انسانی مثل بنده با عمری که کرده به شکل یک کودک در می آید چون حالات یا پیدا نشده و یا اگر هم پیدا شده به صورت ملکات در نیامده که عادی بشود و عادت بر او قرار بگیرد.

فلذا نعوذبالله بعضی از اصحاب مجاهد و شمشیرکش و جهادگر پیامبراسلام بعد از آن حضرت دچار این مصیبت ها شدند و کارشان به جایی رسید که همان شمشیری که برای اسلام به کار می گرفتند همان را به رخ امیر المومنین وصی پیامبر کشیدند و با او در اُفتادند و بالاخره همین کارها منجر به عوض شدن تاریخ اسلام شد و آنها در زمان آن حضرت اگر شمشیر می زدند طبق این دستوری که اینجا امام راحل بیان کرده اند نبود که انسان هر روز باید به حساب خودش و کارهای خودش، به عقاید خودش و به اخلاق خودش مراجعه کند و فکر کند و جلو رفتن و عقب رفتن و مساوی بودن خودش را ببیند و بفهمد و هوشیارانه تغییر موضع بدهد، این چیزها اگر نشد با تغییر اوضاع انسان هم عوض می شود .آنها توقع داشتند که چون در جنگ ها شرکت کرده اند و اسلام را یاوری کرده اند آنها را در شورا و در حکومت دخالت دهند، اما وقتی دیدند که اینطور نشد دست به توطئه زدند. در هر اجتماعی همین گونه است، الان ما در اجتماعی که ادامه نهضت اسلامی است به نام جمهوری اسلامی که زندگی می کنیم باید طرحها و نقشه ها و دستورات بنیانگذار مرحوم را بگیریم و به منزله یک درس و برنامه در زندگی به آنها عمل کنیم، همه مردم عادی و ملی و بازاری و اداری باید این برنامه ها را عمل کنند و اگر نکنند دچار همان امتحاناتی که پس از اول اسلام شد برای مردم مسلمان ونتیجه اش این شد که دولت های اسلامی، دولت اسلامی نشدند، دولت هایی به نام اسلام و در واقع ضد اسلام شدند! مردم هم به خاطر اینکه نتایج زندگی را در همراهی با آنها یافته بودند دنبال کار را گرفتند و حتی فتوی دادند به اینکه در اسلام اطاعت از مافوق واجب است و لازم نیست که آدم خوبی باشد یا عادل باشد و فقط به دلیل اینکه مافوق است و رئیس مملکت است و اگر با او مخالفت بشود اوضاع و احوال دین به هم می خورد برایش یک چنین برنامه هایی طراحی کردند و از او اطاعت کردند. خلفا مجالس شرب خمر داشتند مجالس فحشا داشتند آدم کشی های حتی برادرانه می کردند مثلاً مأمون برادر خودش را برای رسیدن به ریاست کشت!

اینطور کارها را انجام می دادند ولی علمای وقتشان که در باری (وابسته به دربار) بودند فتوی می دادند که اولی الامر است و باید از او اطاعت بشود. الان هم در سعودی و در جاهای دیگر که جانشینان همان گروه ها هستند همان فتاوی را می دهند و اسمش را می گذارند پیروی از اولی الامر اسلامی!!! حالا اولی الامر اگر اهل فساد و فحشا است یا اهل بی نمازی و بی روزه ای است و به جای روزه ماه رمضان با آمریکایی ها شراب می خورد چون در اسلام باید اطاعت کرد از مافوق و نظم اجتماع را باید مراعات کرد عیبی ندارد و ما هم باید از اینها اطاعت کنیم و به آنها احترام بگذاریم!!!


حضرت آیت الله خسروشاهی

 

بنابراین برنامه ریزی های مرحوم امام اینگونه است. اگر انسان تفکر در مسائل خودش را از دست بدهد به یکی از دو محذور مبتلا خواهد شد:

اول) یا رفته رفته واجباتش ترک شده و محرمات انجام می گیرد و سر خود و خود کامه  و بی تفاوت می شود در برابر قرآن و حدیث و اسلام. چون انسان هیچ وقت در یک حال باقی نمی ماند، همیشه چه در خارج و چه در داخل وجودش موانع دینی برایش سبز می شود چون دنیا جای امتحان است. مثل این است که دانش آموز یا دانشجویی فکر کند دیگر از امتحان خلاص شده و از او امتحانی نمی گیرند، خیر؛ تا وقتی که شما پایتان را در دبیرستان یا دانشگاه می گذارید باید از فکر امتحان غافل نباشید.
 کم کم که انسان با مشکلات زندگی روبه رو می شود یا مثلاً ازدواج می کند یا در شرکتی شراکت می کند یا پست ومنصبی می گیرد می بیند که خب وضع عوض شد به همین خاطر خودش هم عوض می شود چون برنامه دائمی نداشته.

دوم) یا اگر هم تعصبات دینی هم در او کار کرد و مبتلا به مخالفت با احکام دینی نشد یک صورت مصیبت دیگری که بدتر است برای او روی می دهد و آن هم خشک مغزی و بی فکری و تحجر و قشری بودن وتنها به یک آداب و رسومی از دین عمل کردن است. برای مثال در کشورهایی مانند عربستان سعودی اینچنین است و به یک آدابی باید عمل بشود مثلاً سر وقت باید اذان پخش بشود نماز جماعت نباید عقب بیافتد نماز جمعه نباید تعطیل بشود، اما آنچه خدا خواسته آیا فقط همین صورتهاست که نماز جماعت ترک نشود ولی فلسطینی ها که زن و بچه هایشان زیر بمب و مسلسل هر شب و هر روز قربانی می شوند ما کاری نداشته باشیم؟

اگر تفکر نباشد مسلمانی اینگونه می شود، پس بنابراین یا انسان در اثر بی فکری و جلسه نداشتن و کتاب نداشتن و تفکر نداشتن رفته رفته آداب و رسوم دینی را ترک می کند و یا اگر آداب و رسوم دینی را ترک نکرد مبتلا می شود به مصیبت بدتر دیگری که عبارتست از تحجر و خشک مغزی و قشری بودن.
 بنده خودم با یکی از همین وهابی ها در حجاز صحبت کردم، گفتم شما چرا این ایرانی ها و کسانی را که می خواهند ضریح را ببوسند می زنید؟ اینها مذهبشان این است و طبق مذهبشان این بوسیدن مشکلی ندارد و بلکه خوب هم هست و اگر شما مذهبتان جور دیگر است اینها هم مذهبشان اینگونه است. کسی که به مذهبش عمل می کند را نباید کتک زد. مثل این است که یک اهل سنت بیاید در ایران و یا اهل خود ایران باشد و بخواهد بر طبق مذهبش و بر خلاف مذهب شیعه مثلاً با دست بسته نماز بخواند آیا ما در ایران باید بگیریم و اینها را کتک بزنیم؟ او بدون هیچ خجالت گفت خب بزنید ما هم شمشیر داریم، ما می زنیم، اگر شما هم می خواهید بزنید، اصلاً برایش مهم نبود که برادران سنی کشته بشوند اصلاً در این قید نبود و می گفت روش ما این است و هر کسی هرچه تشخیص داد عمل کند. اینجور حرفها و عقیده ها و اینجور سلیقه ها و اینجور قوانین خشک و بی معنی و بی تفکر آبروی اسلام و دین را می برد.

 بنابراین دستوری که حضرت امام(ره) دادند یک دستوری است که تحت این مسئله قرار می گیرد که اسلام، حفظش و احکامش و واقعیتش مانند باریکی یک مو می ماند و تیزی یک شمشیر. اگر انسان بخواهد دین را نگه دارد باید این قدر دقیق باشد. همیشه دینداری صحیح باریک و لازم التفکر است که باید جزء برنامه انسان باشد و هر گز آنرا ترک نکند و همیشه دقیق به حسابش برسد، مانند مسئول یک بانک که اگر دفترهایی را که کارمند ها انجام می دهند رسیدگی نکند و کم و زیاد بشود مسئول است. انسان هم باید دقت کافی در مسائل وجودی و انجام وظایف و کسب پول و خرج پول و تهیه خانواده و تربیت خانواده و معاشرت با مردم و همسایه و با رفیق و همکارو رئیس و مرئوس را داشته باشد و همه اش باید با فکر همراه باشد به نازکی یک مو و برندگی یک شمشیر. ولذا مرحوم امام در اینجا می فرماید:

انسان باید به حال خودش رحم کند.

یعنی مصیبتی در میان است. انسان در این خلقت مسئولیت جزء فطرتش است اگر فطرت را و غریزه عقل و شعور را نباخته باشد و یک انسان باشد عظمت دستگاه خلقت او را وادار به اینجور مسائل و اینجور برنامه ها می کند، مثلاً اگر ما در بین یک مسافرتی در جایی پیاده شدیم و یک دهکده ای بود، خب آنجا هر لباسی که داشتیم و هر طعامی که داشتیم و هر کاری که کردیم مهم نخواهیم دانست ولی اگر مقابل یک استانداری یا در یک مرکز نظامی و ژاندارمری پیاده شدیم آنجا هواسمان را خیلی جمع می کنیم و مراقبیم که حرف نامربوطی نزنیم و کار ناشایستی نکنیم چرا که چشمهای زیادی به ما نگاه می کنند و این ساختمانی که بالا رفته و پرچمی که در بالای آن زده اند و این تفنگدارانی که در اطراف هستند کشف از موقعیت مهم اینجا می کند، ولی وقتی وارد یک روستا شدیم حیوانات را می بینیم و گاو و گوسفندها را می بینیم و این برای ما تکلیفی ایجاد نمی کند. جهان خلقت هم چنین است، این خورشید، این ماه، این ستاره ها و این گردش زمین، این اکسیژنی که حتی اگر لحظات کوتاهی انسان آنرا نداشته باشد موجب مرگ او می شود اینها مانند همان تفنگداران هستند که به انسان نهیب می زنند که حواست را جمع کن تو بی صاحب نیستی وحالا که در خانه ای به این بزرگی آورده شده ای نباید بی برنامه باشی .

پس امام(ره) صحیح می فرمایند که انسان باید به حال بیچارگی خودش رحم کند و احساس خطر کند. از گفتار حکیمانه ایشان است که می فرمایند: اگر کسی خواست تو را از این برنامه باز بدارد و بگوید بیا زندگی دنیایت را اداره کن، این یک شیطانی است مامور که خودش مبتلا شده و می خواهد شما را هم مبتلا کند. برادر شماست که خدای نخواسته دچار اعتیاد شده و دلش می خواهد که این برادرش هم با او باشد، حالا یا برادر واقعی است یا دوست و رفیق یا هم کلاسی و استاد و شاگرد به هر حال هرچه که هست، او یک شیطان ماموری است. این عبارت امام(ره) یک قدری توضیح می خواهد برای اینکه فرموده است: اگر کسی آمد و به تو گفت زندگی مادیت را فراموش نکن تو او را شیطان بدان به این خاطر است که تبلیغات آنها تحت سفارش به زندگی است نه اینکه زندگی مادی گفتن کار شیطان است، اینها از این حرف مقصودشان شیطنت و فریب است، مثلاً می گویند اینجا اگر اینگونه نشود جوانان اینطور می شود مردم اینطور می شوند یا جامعه آنطور می شود یا آبروی اسلام در خطر است و حرفهایی می زنند خوش خط و خال ولی باطنش فریبندگی و شیطنت است و الاّ اینکه ایشان می فرمایند اگر کسی به تو گفت به زندگی مادی خودت برس این را یک شیطان بدان یعنی اینکه او می خواهد تو را از وظایف لازم انسانیت با گفته های زیبای انسان زندگی دارد انسان معاش دارد یا مملکت آبرو دارد باز دارند، می خواهند با این حرفها نتیجه خودشان را بگیرند. اینجا باید از این عبارت امام(ره) استفاده صحیح کرد.

و چون مسئله خیلی باریک است و حکم یک لبه برنده مثل شمیر را دارد فرموده اند که در هرحال به درگاه خداوند عاجزانه متوسل شو که تو را یاری بدهد و این همان مضمون سوره مبارکه فاتحه است که ما وقتی می خواهیم خدا را عبادت کنیم عرض می کنیم « ایاک نَعبُدُ وَ ایاکَ نَستَعین» یعنی تنها بنده تو هستیم و تنها از تو مدد جویی و استمداد می کنیم. به خاطر همین باریکی و برندگی وظایف است که انسان عاجز است از اینکه خودش واقعاً در تفکر بتواند وارد بشود و ادامه بدهد. همه شما شاید امتحان کرده  باشید که وقتی انسان یک کار خیری انجام می دهد یک ساعت بعد یا یک روز بعد موانعی برایش پیش می آید و او آن کار را رها می کند، اینگونه نیست که بتواند یک کار را مثلاً چهل روز ادامه بدهد. به همین خاطر است که اول باید به خدا پناه ببرد و بعد شروع کند و از خدا یاری بجوید .
بالاخره مسئله این بود که طراحی امور اخلاقی را باید معلمان اخلاق قرآنی و حدیثی و پیروان عترت برای فرد و اجتماع تهیه کنند. نه شورای انقلاب می تواند نه فلاسفه و بزرگان علمی جهانی می توانند و از هیچ یک از اینها ساخته نیست چون نکاتی که در این راه قرار دارد را فقط کسانی که خودشان به آن رسیده و عمل کرده باشند و یا زیر دست یک سری اساتید بوده اند و به این چیزها ملتفت بوده اند برای ما نوشته اند.

و برای تفکر مراتبی است همانگونه که امام (ره) فرموده اند که انسان تفکر کند. و این تفکر را نباید در هر چیزی که دلش خواست شروع بکند چون دل انسان معلم انسان نیست و معلم باید برنامه ریزی کند که چه راهی را برو و از کجا شروع کن و این هم همان بود که فرموده بودند یعنی خداوندی که جهان را به ما ارزانی داشته است و ما را لوازم زندگی روحانی، جسمانی و خارج از وجود و داخل وجود به ما ارزانی داشته با این مالک الملوک چه باید کرد؟ ما در برابر او چه وظایفی داریم؟ او در وظایف آقایی و بزرگواری خودش کم نگذاشته ما باید چه کار بکنیم؟ اینجا برای برخی ممکن است از سوی همان دشمن درونی الهام بشود که نه خداوند خیلی کارهای ما را انجام نداده است مثلاً ما جوانیم مسکن می خواهیم ولی نداریم، می خواهیم خانواده تشکیل بدهیم اما نمی توانیم و خیلی مسائل دیگر. اینها هم جزء همین مطالب و کتابها و دستورات است که جزء فکر وارد می شود، خداوندی که برنامه ریزی کرده و خلقت کرده زمین زندانی و محبسی به ما نداده؛ زمین وسیع پر از آب و نعمت و دریا و خشکی خوب به ما داده است. اگر ما خانواده بشریت حرص و طمعمان نمی گذارد به این نعمتها برسیم و تشکر کنیم و آنهایی را که نمی توانند از خودمان بدانیم و به آنها کمک کنیم همانگونه که اولیاء نشان دادند حضرت علی علیه السلام نشان دادند آیا چند حلقه قنات با دست خودشان حفر کردند که در تاریخ نوشته شده و وقتی هم که آب بیرون می آمد از آن چاه ها و قنات ها در آن هوای گرم و حتی از بعضی چاه ها فوران می کرد ایشان مهلت نمی داد بلافاصله آن چاه را وقف می کردند برای مسافرین یا برای فقرا. پس این کم گذاشتن ها بلاهایی است که خود خانواده بشریت به خود وارد کرده است نه اینکه از آسمان برسد و ما زندانی خلق شده باشیم و اگر اینگونه بود نباید مادر ما که بارور شد از همان ماه چهارم و پنجم شیر در پستانش پیدا بشود. پس خداوند خلقت را این همه مجهز خلق فرموده است و این دانه های گندم و جو و لوبیا و هسته های خرما و انگور و انار برای ما قرار داده که هیچ بشری نمی داند اینها از کجا آمده است و کجا بوده است. بعضی ها می گویند زمین از خورشید جدا شده است! آیا از زمینی که از خورشید جدا شده درخت انار و انگور دارد؟ این مانند یک صاحب خانه ای است که اینها را در یخچال گذاشته و برای ما آماده کرده که وقتی می آییم در جلوی ما بگذارد. اشعارش را در جلسه قبل از سعدی خواندیم:

این همه نقش عجب بردر و دیوار وجود                      هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
نعمتـت بار خـدایـا ز عدد بیـرون است                        شکر انعام تـو هرگـز نکند شکر گزار

 کار خدا اینچنین است و هیچ عیب و نقصی نداشته و ندارد بلکه ما خرابکاری می کنیم و به سزایش هم می رسیم. مثلاً یکی از دستوراتی که تفکر برای انسان می آورد همین است که وقتی انسان تجارت می کند و زراعت می کند و مشغول می شود بعد از مدتی می بیند که کم کم کارش رونق گرفته و درآمدش زیاد می شود مثلاً می شود ماهی پنج میلیون تومان در حالی که خرجش نیم میلیون تومان است آن وقت این طراحی فکری و هر روز فکر کردن نمی  گذارد که این سرمایه خیلی بالا برود و زیاد بشود و شروع می کند به طراحی خرج کردن، می رود دنبال اینکه ببینم برادر زاده ام وضعش چگونه است یا همسایه  ام کسبش به چه نحو است یا فلسطینی ها در چه حالند؟

بنابراین عرض میشود که این فکر اصلاح کننده اجتماع و اجتماع کننده فرد است .و اگر بخواهیم این انقلاب اسلامی ادامه پیدا کند إن شاءالله که البته همه می خواهیم؛ اینجور مسائل باید از سخنان امام استخراج شده و وارد برنامه ریزی ها شود. و تفکر باید جزء برنامه نسل جدید بیاید چه دوشیزه ها و چه پسرها و اینها نتایج فکری خودشان را بنویسند و به اساتید علمی خودشان نشان بدهند که ما در این موضوع این فکرها را کردیم و به این نتایج رسیدیم و او تصحیح کند یا تحسین کند. تفکر باید جزء برنامه لازم هر انسانی باشد و از کوچکی به اندازه فهمش به او تکلیف تفکر کنند تا مملکت مملکتی بشود که نهضت اسلامی به نهضت کارها و دستورات بیانجامد وگرنه نام نهضت اسلامی می ماند ولی مابقیش نیست، مانند اسلام بعد از پیامبر(ص) که نامش ماند ولی عملش شد عمل معاویه ای و یزیدی و مأمونی و هارونی و متوکلی و سلاطینی. این است که دوستان باید این مسائل را دست کم نگیرند و خودشان در آنها فکر بفرمایند.

خب این تفکر مراتبی دارد که امام به آن اشاره فرموده است: خدایی که این نعمت ها را به ما داده است، این نعمت های باطنی و نعمت های ظاهری، خدایی که نعمت پیامبر داده و کتاب آسمانی داده و ائمه معصومین که معلمین آن هستند برای ما معرفی کرده و امر فرموده که فکر کنیم درباره راهزنان فکری که شیاطین نام دارند زیرا یک دزدانی ما داریم که در فکر ما می خواهند ایجاد رخنه کنند و ما را به فساد فکری بکشند تا هیچ کدام ما به سعادت نرسیم نه خودمان نه خانواده مان و نه هیچکس دیگری .آنها در اصطلاح قرآن و حدیث شیاطین نام دارند و تقسیم می شوند به شیاطین جنی و شیاطین انسی و به همین خاطر است که امام (ره) فرموده اند هر کس به تو گفت که دست از این رشته ها بکش و به زندگی مادی خودت برس این یک شیطان است و دارد تو را اغوا می کند پس برای او هم در این برنامه فکری شده است. پرهیز از شیاطین جنی و انسی جزء تفکر است که أن شاءالله باید از دستورات قرآن کریم درباره آیه شریفه سوره مبارکه نحل که فرموده " فَاِذا قَرَأتَ القُرآن فَاستَعِذ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم "  تا آخر آیه انشاءالله در جلسه بعد مزاحم دوستان بشویم.

 


و صلی الله علی محمد وآل محمد
 

 

 

جلسه بیست و ششم شرح اربعین

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این پایگاه برای انعکاس فعالیت های مسجد و مکتب تعلیمی و تربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها راه اندازی شده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 39
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 105
  • بازدید ماه : 324
  • بازدید سال : 1,343
  • بازدید کلی : 92,227