loading...
مسجدومکتب تعلیمی وتربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها
نویسنده اول بازدید : 135 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حديث اول از چهل حديث حضرت امام خميني(ره)

در محضر حضرت آيت الله خسروشاهي(جلسه بیستم)

 

 

 

شرحی بر فصل دوم رساله شریف اربعین مرحوم امام رحمه الله:
در بحث قبل سخن در این بود که توجیه کنیم و پاسخ دهیم به اینکه مرحوم امام جهاد با نفس را از تفکر آغاز فرموده. فرموده اند: باید ببینیم تکلیفمان با این مالک الملوک چیست؟
چگونه است که قبل از استدلال بر مسایل اثبات و نشان دادن حضرت مالک الملوک، تکلیف با او را مطرح ساخته اند برای چیست؟ و حاصل گفته ها این است که انسان به خاطر اینکه در جهان طبیعت متولد می شود حالتی شبیه به خواب آلودگی دارد که می شود از آن "تسلط واهمه بر نفس" تعبیر کرد. انبیا علیهم السلام برای بیدار کردن مردم از این خواب خرگوشی مبعوث شده اند و به ما هشدار می دهند.

ای دریده پوستین یوسفان                            گرگ برخیزی از این خواب گران

بیدار شو و چاه را در بیداری عقلی و فکری در جلوی پایت ببین. فرهنگ انبیا علیهم السلام بر اساس بیداری بشریت از خواب آلودگی طبیعت گرایی است تا اینکه این حالت گیجی و غفلت و گمراهی را بگیرند و نگذارند توجه بشریت به ماشین طبیعت و انس افراطی با آن و صرف عمر در پیدا کردن راه استفاده از قوا و نیروهای آن تمام عمر را تباهی داده به مصرف برساند، شاید قبلاً هم در جلسات گذشته از جلد 3 مجموعه آثار استاد شهید نقل کردیم که ذهن انسان یک حرکت عمقی دارد که امور شناخته شده (یعنی همان حالت خواب آلودگی) را وسیله و آیه قرار می دهد و به ماورای آنها نفوذ و عبور می نماید، شناختی که در قرآن کریم از آن به شناخت آیتی توصیف می شود. شناختی که انسانها با آن شناخت همدیگر را می شناسند و آنرا شناخت مستقیم می پندارند و همین پندار، مایه غفلت آنان از بیدارباش های انبیا شده است. پندارشان این است که پدر و پسر یا همسر با همسریا معاشر با دیگران، یکدیگر را درک می کنند و می شناسند با همین حواس پنجگانه، در صورتیکه اگر از این پندار خواب گونه بیدار شوند خواهند دید که تنها علائم و آثاری از یکدیگر ادراک کرده ولی جانشان و عقل و علمشان که حقیقت آنهاست هرگز به ادراک نمی آید. در صورتیکه این پندار مرتفع شود انسانها همانگونه که با علائم و آثار یکدیگر را می بینند و می شناسند همان شناختشان از یکدیگر، شناخت پروردگار است و آینه مانند همه اشیا نمایش خدای جهان است.
در جلد سوم از مجموعه آثار شهيد مطهري صفحه پنجاه چنین آمده :
معلوم می شود که شناخت خداوند هر چند از نوع شناخت امور تجربی نیست یعنی ذات خداوند مستقیماً تحت تجربه در نمی آید ولی ماهیت این نوع شناخت با ماهیت یک سلسله شناخت های ما از واقعیات طبیعت مانند حیات، روان ناخودآگاه و غیره مباین نیست. تفاوت در جزئی بودن و کلی بودن مورد استدلال است، مثلاً یک زیست شناس تنها آثار حیاتی را می بیند و وجود حیات را استنباط می نماید، یک روان کاو یک سلسله آثار و علائم در سطح روان خودآگاه را می بیند و روان ناخودآگاه را استنباط می نماید اما یک پیامبر، یک موحد، ابراهیم وار سراسر کائنات را جلوه گاه دید خویش قرار می دهد و در همه نشانه مربوبیت و مقهوریت و مستقل نبودن و قائم بالغیر بودن می بیند، ابراهیم علیه السلام نخست علائم و نشانه های مربوبیت  و مقهوریت را در خویشتن مشاهد کرد و در پی رب خویش برآمد، ستارگان، سپس ماه آنگاه خورشید جلب نظرش نمود اما طولی نکشید که با مشاهده علائم و نشانه های تغییر و حرکت و مسخر بودن در همه آنها دیده اش از روی همه آنها لغزید و با نفوذی عمقی در ماورای جهان تغییر و حرکت، جهان ثابت و کامل و محیط و بی تغییر را کشف کرد که «انی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین» جهانی که یک الهی واقعی آشنا به مکتب می بیند ماهیت از اویی دارد، به این معنا که واقعیت جهان مساوی است با از او بودن نه اینکه جهان واقعیتی دارد و این واقعیت یک نسبت و اضافه ای دارد با او، آنچنان که مثلا فرزند واقعیتی دارد که نسبت و اضافه ای با شخص دیگری به نام پدر دارد یا مصنوع بشری واقعیتی دارد و آن واقعیت یک نسبت و اضافه ای با مخترع و سازنده آن دارد بلکه واقعیت و ماهیت جهان عین از اویی و عین صدور و عین تعلق و عین ربط و عین اضافه به اوست.و این است معنا و مفهوم آفرینش و اینکه جهان یکجا مخلوق خداوند است، از اینرو اینکه جهان آغاز زمانی داشته باشد یا نداشته باشد که مسئله ای است مورد توجه و فیزیک امروز نظریه آغاز زمانی جهان را تایید می کند تاثیری در مفهوم آفرینش به معنی صحیح کلمه ندارد، جهانی که الهی می بیند علاوه بر اینکه ماهیت از اویی دارد ماهیت به سوی اویی هم دارد بلکه این دو از یکدیگر تفکیک ناپذیرند، هستی از نقطه ای که آغاز شده و تنزل یافته (قوس نزول) بار دیگر از خطی دیگر به سوی همان نقطه صعود می نماید(قوس صعود)، به قول مولوی

   جزءها را رویها سوی کل است                              بلبلان را عشق با روی گل است
آنـکه از دریـا به دریـا مـی رود                               از همـانجا کـامـد آنجـا می رود
از سـر کُــه ســیلهـای تـیـز رو                              وز تـن مـا جـان عشـق آمیـز رو

این است سرّ معاد که پیامبران تاکید فراون بر شناخت و ایمان به آن دارند. جهان الهی جهان خیر و جود و وحدت و هماهنگی است، این جهان جهانی صاحب شعور است، شاعر است، علاوه بر قوانین سخت و جامد مادی یک سلسله قوانین دیگر نیز بر آن حاکم است، همانطوری که مثلا انسان از نظر مکانیسم بدنی یک سلسله ضوابط و قواعد دارد، به علت خاص جسمانی بیمار می گردد و با دوایی مادی معالجه می¬شود، در عین حال به حکم اینکه دارای روح و روان و فکر و اندیشه و استعداد تلقین پذیری است، روح جسم را تحت تاثیر قرار داده قوانین خود را بر آن تحمیل می کند علت روانی سبب بیماری جسمی می گردد یا به علت روانی بیماری جسمی بهبود می یابد. کلّ جهان نیز همینطور است، یک سلسله عامل ها و عمل ها و عکس العمل ها در جهان هست که حاکم بر قوانین سخت و جامد مادی است و آن قوانین مولود روح جهان و قوای مدبّره ی آن است. این است که جهان نسبت به نیکی و بدی انسان بی تفاوت نیست، به حمایت نیکان و حق جویان و حق پویان برمی خیزد و باطل گرایان را به دست نابودی می سپارد، راز دعا و استجابت دعا نیز در این خصلت جهان نهفته است جهانی که الهی می شناسد جهانی هدایت شده است، تکامل ها همه هدایت شده اند، هر موجودی در هر مرتبه ای مناسب با سعه وجودی خود از نوعی هدایت و به تعبیر دیگر قرآن «وحی» برخوردار است "الذی خلق فسوی*والذی قدر فهدی"  آنکه آفرید پس بیاراست و آنکه اندازه گیری نمود پس راهنمایی کرد.
جامعه بشری نیز از اصل هدایت مستثنی نیست، اصل نبوت ناشی از این اصل و این قانون است. این جهان جهانی است. که هیچ چیز در آن گم نمی شود، عمل انسان از انسان جدا نمی شود، در موعد مقرر مردم به نمایشگاه عمل احضار می شوند و هر کس کوچکترین عمل خیر یا شر خود را می بیند «یومئذٍ یَصدُرُ النّاس اشتاتاً لِیُرَوا اَعمالَهُم * فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرةٍ خَیراً یَرهُ * وَ مَن یَعمَل مِثقال ذرةٍ شراً یَره» جهانی که در جهان بینی الهی ا رائه می شود یک کلّ تجزیه ناپذیر است، همه اجزا و اعضایش مانند اعضا و اجزای یک پیکر به یکدیگر پیوسته است و مجموعاً یک واحد را تشکیل می دهد. طبق این جهان بینی، اراده خداوند و قضا و قدر الهی جهان را به صورت یک نظام با یک سلسله قوانین و سنن آفریده است، قضا و قدر الهی هر چیزی را تنها از مجرای الهی و اسباب معین خودش ایجاب می کند و بس.
انسان در این جهان بینی به حکم اینکه از یک جوهر ماورایی روحی برخوردار است دارای اراده و آزادی است که می تواند خود را از جبر محیط و جبر اجتماع و جبر طبیعت حیوانی خود تا حدود زیادی رها سازد و به همین دلیل مسئول خویش و جامعه خویش است.

اینگونه مسئولیت در درس دهم کتاب آموزش فلسفه جلد اول صفحه صد و سی ام آمده است، تیتر این درس «انسان عصر» می باشد،  یعنی همین موجودی که فعلاً نام انسان بر او می گذاریم و در حال به فساد کشیدن دنیاست.

خورشید تازه سر از بستر آبهای سبز دریا برداشته و اشعه زرفام خود را بر چهره های خواب آلوده سرنشینان کشتی تابانده است، سرنشینانی که به تازگی از خواب دوشین بیدار شده اند و با خیال راحت و بی خبر از همه جا به خوردن و آشامیدن و انواع سرگرمی ها پرداخته اند و کشتی همچنان در اقیانوس کران ناپیدا پیش می رود. در این میان یک نفر که هشیارتر  به نظر می رسد اندکی به فکر فرو می رود، آنگاه رو به همنشینان کرده و می پرسد ما به کجا می رویم؟ دیگری که گویی از خواب پریده است حیرت زده همین سوال را از دیگران می کند و همین طور سوال پیچ می شوند و بعضی آنچنان سرمست شادی و سرگرمی هستند که وقعی به آن نمی نهند و بدون اینکه پاسخی داشته باشند، سوال را تکرار می کنند و سرانجام علامت سوالی بر فضای کشتی نقش می بندد و دلهره عجیب و پریشانیِ فراگیری پدید می آید. آیا این صحنه تخیلی داستان مردم جهان نیست؟ که در سفینه و کشتی بزرگ زمین سوارند و در حالیکه در فضای کیهانی به دور خود می چرخند اقیانوس بی کران زمان را  در می نوردند، آیا مثل ایشان مثل چارپایان سر در آخور نیست؟ چنانکه قرآن کریم می فرماید: "یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام" بسان چارپایان بهره می گیرند و می خورند و نیز می فرماید: "لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون" (آیه صد و هفتاد و نهم از سوره مبارکه اعراف) (نمی فرماید هم الجاهلون، می فرماید غافلون برای آنکه همه چیز جلویشان است ولی توجه نمی کنند) دلهایی دارند با آنها حقایق را نمی یابند، چشم هایی دارند با آنها نمی بینند، گوشهایی دارند با آنها نمی شنوند، اینان مانند چارپایان بلکه گمراه تر از آنانند، ایشان همان غافلانند.
آری این داستان، داستان انسان عصر ماست که همراه با پیشرفت شگرف تکنولوژی دچار حیرت و سردرگمی شده و نمی داند از کجا آمده و به کجا می رود؟ به کدام سوی باید روی کند؟ از کدام راه باید برود؟ این چنین است که در عصر فضا مکاتب پوچ گرایی و نهیلیسم و هیپیسم ظهور می کند و چونان سرطان به جان فکر و روح انسان متمدن می افتد و به مانند موریانه پایه های کاخ انسانیت را می خورد و سست می کند. اما این سوالات از سوی آگاهان مطرح شده و نیمه هشیاران را به خود آورده و اندیشمندان را برای یافتن پاسخ به اندیشیدن وادشته است.

مرحوم امام(ره) می فرمایند: اول قدم در راه جهاد با نفس، تفکر است.

 

 

حضرت آیت الله خسروشاهی

 

 

 

گروهی که آمادگی لازم برای درست اندیشیدن را دارند به پاسخ های صحیح و روشنگر و جهت دهنده ای دست می یابند و مقصد حقیقی را می شناسند و با شوق به پیمودن راه مستقیم می¬پردازند، پس از تفکر راه می افتند، این است که بعضی از دوستان می پرسند چه باید کرد؟ (نوبت به چه باید کرد پس از تفکر می رسد.)  ولی کسانی هم در اثر نارسایی فکر و عوامل روانی چنین می پندارند که این کاروان را نه آغازی است و نه انجامی و همواره کشتی هایی در پهنه اقیانوس پدید می آیند و به وسیله امواج خروشان و بی هدف به این سوی و آن سوی کشانده می شوند و پیش از آنکه به ساحل امن و آسوده ای برسند در دل دریا غرق می گردند " قالوُا اِن هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر"(سوره جاثیه آیه بیست و چهارم) گفتند که جز این زندگی دنیا حیاتی نیست، می میریم و زنده می شویم و کسی جز روزگار ما را نابود نمی سازد.
به هر حال این پرسش ها خواه ناخواه برای انسان آگاه مطرح است که آغاز کدام است؟ انجام کدام؟ راه راست به سوی مقصد کدام؟ بدیهی است که دانش های طبیعی و ریاضی پاسخی برای آنها ندارند، پس چه باید کرد؟ پاسخ درست این سوالات را از چه راهی باید بدست آورد؟ هر یک از این سوالات اساسی سه گانه مربوط به شاخه ای از فلسفه است که باید با روش تعقلی مورد بررسی قرار گیرد و همه آنها نیازمند به متافیزیک و فلسفه اولی است، پس باید از شناخت شناسی و هستی شناسی آغاز کنیم و سپس به سایر علوم فلسفی بپردازیم تا پاسخ های صحیح این سوالات و مانند آنها را بیابیم.

اینگونه خداشناسی یا خدا بینی در جلد سوم رساله شریف «بحار الانوار» از امام ششم از توحید صدوق علیهم الرحمه نقل شده که شخصی مادی گرا خدمت امام (ع) می رسد، خودِ این شخص مادی گرا می گوید:

خدمت ایشان رسیدم، بعد از آنکه کسانیکه در حضورشان بودند رفتند و تنها من در حضورشان بودم به من فرمودند:

روزگاری بعد از این دنیا وجود دارد و ثواب و پاداش و کیفر و عذاب واقعیت دارد. من به ایشان گفتم اگر چنین است و برای جهان پروردگاری است پس چرا برای خلق خود آشکار نگردد تا همه مردم به او ایمان بیاورند و اختلاف برطرف گردد و چرا خود پنهان و پیامبر فرستاده است؟ و اگر خود با خلق روبرو شود زودتر ایمان می آورند.
حضرت صادق (ع) فرمود: وای بر تو! چگونه خداوند از تو پنهان است با اینکه قدرتش را در وجود خودت به تو نشان داده است آنگاه حضرت مطالبی را فرمودند که حاصلش این است: خداوند تو را آفرید و حال آنکه تو نبودی، گاه در حال بیماری گاه در سلامتی، گاه در خشنودی گاه در خشم، گاه در غم گاه در شادی، گاه در حال علاقمندی و گاه متنفر، گاه مصمم و گاه بی تصمیم، گاه متمایل گاه بی میل، گاه راغب گاه بیمناک، گاه امیدوار گاه ناامید و گاه متذکر و گاه غافل، این حالات مختلف نشانه وابستگی توست. (یعنی تو یک پری هستی در دست بادهای وجود که تو را پیدا کرده و می گرداند و
می چرخاند)  آثار قدرت خداوند را در وجودم بسیار شمرد که تو گویی نزدیک بود خداوند بین من و ایشان آشکار شود.

وابستگی و نیازمندی و مصنوعیت و حدوث انسان با تذکراتی که حضرت فرمودند آنچنان آشکار و روشن می گردد که جایی برای ابهام نگذاشته تا آنجا که این شخص منکر سرسخت آفریدگار جهان، وجود حضرت حق را می یابد و این حقیقت را برای دیگران بازگو می کند. بدیهی است که حالات گوناگون و تغییر و تبدّل و حرکت های مختلف، گویای پدیده بودن و وابسته بودن برای هر انسانی است و در نتیجه هر موجودی که دارای حالات و ویژگیهای گوناگون یاد شده باشد همین حکم را دارد.
جلد سوم مجموعه آثار شهيد مطهري صفحه صد و بیست و پنجم: «خدا نور مطلق است»

اگر با نور آشنا باشیم می دانیم که مطلق نیست. یعنی به شرط اینکه کارخانه تولید برق کار کند و وسایلی که این برق را به ما می رسانند نیز صحیح و سالم باشند و به شرط اینکه کلید را درست بزنیم و لامپ ها درست باشند و ... با چند شرط است که این نور به وجود می آید و روشنی می دهد، اما ظاهر مطلق و نور مطلق چیزی است که غایب شدنی ندارد .
نیروهای ما، جان ما، جان دیگران، همه لامپ هایی همیشه روشن از طرف خدا هستیم. ذات اقدس احدیت نور مطلق است، نوری که ظلمتِ مقابل ندارد که نباشد و به خاطر نبودنش انسان بفهمد و متوجه شود. این نور ظاهری و غیر مطلق هم اگر همیشه بود ما متوجه آن نمی شدیم. خدا نور مطلق است اوست نور همه جهان، جهان
تابش وجودیِ اوست نه تابش نور چشمی (اصل هستی)، نور آسمان و زمین. " الله نور السماوات و الارض "  از هر ظاهری ظاهر تر است از هر نزدیکی نزدیک تر. پیدایش همه به اوست، " بنور وجهک الذی اضاء له کل شی."

نورِ وجه تو، یعنی خواست تو و اراده تو همه چیز را برپا کرده و روشن کرده و ما یکدیگر را با آن نور می بینیم ولی آن نور را حس نمی کنیم کما اینکه اگر این نور هم همیشه بود، این نور را هم حس نمی کردیم. روشنی هر چیزی در پرتو ذات اوست ولی نوری است که ثابت است. غروب ندارد، افول ندارد، نوری است که همه جا را پر کرده، حجاب و مانعی ندارد. اگر حجابی داشت که ما فقط نور نمی دیدیم و تاریکی و روشنایی می دیدیم آنوقت، بود و نبود خودمان را درک می کردیم که ما از خود نیستیم و ما تابشی بیش نیستیم.
به همه چیز محیط است، نقطه مقابل ندارد، ضد و ند ندارد. چون افول و غروب ندارد زوال و فنا ندارد و ظلمتی در برابرش نیست بشر ضعیف الادراک که هر چیزی را با مقایسه نقطه طرف مقابلش باید بفهمد و دستگاه گیرنده ی فهم و ادراک او طوری ساخته شده که به هر چیزی با کمک نقطه مقابل آن چیز توجه و التفات پیدا می¬کند از التفات و توجه به ذات حق غافل است (غافل است نه اینکه جاهل است). نکته قریبی است؛ ذات حق چون هیچ وقت پنهان نیست از نظرها پنهان است اگر گاهی پنهان بود و گاهی آشکار از نظرها پنهان نبود.چون غروب و افول و زوال و تغییر و حرکت ندارد مورد غفلت بشر است. این است معنی سخن حکما که می گویند: ذات حق از کثرت ظهور و شدت ظهور در خفی است. " یامن هو اختفی لفرط نوره ، الظاهر الباطن فی ظهوره"  از همین جهت که ظاهر و آشکار است باطن و پنهان است، جهت ظهور او عین جهت بطون است، چقدر خوب و عالی و لطیف بیان کرده علی علیه السلام:" و کل ظاهر غیره غیر باطن و کل باطن غیره غیر ظاهر" یعنی هر ظاهری غیر خدا دیگر باطن نیست و هر باطنی غیر خدا دیگر ظاهر نیست، اما خدا در عین وحدت و بساطت هم باطن است هم ظاهر. نه اینکه قسمتی از او ظاهر است قسمتی باطن، بلکه از همان حیثیت که ظاهر است عیناً باطن است، از همان حیثیت که باطن است ظاهر است. منبع و سرچشمه ی این حقیقت خود قرآن است که می فرماید:

 " هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن "

و نیز می فرماید: " اَینَما تُولّوا فثمَّ وجهُ الله "به هر طرف که رو کنید رو به خدا هستید و روی خدا با شماست. رسول اکرم فرمودند: اگر با ریسمانی به طبقه هفتم زمین هم فرو روید باز به سوی خدا رفته اید، مشرق و مغرب جهان ملک خداست.

اینکه حضرت امام رحمه الله می فرماید: با این مالک الملوک چه باید کرد، در همین تفکر است. چون ملوک موجودات  ناچیزی هستند مثل سایر حیوانات، روزی به دنیا می آیند و روزی هم می میرند و در این چند روز عمرشان پادشاه می شوند اما باز هم همان موجودات ناچیز هستند، هر چه بشوند باز هم ناچیزند، ولی مشرق و مغرب جهان ملک خداست و ظهور فعل اوست، این ملوک ناچیز هم ملک خدا هستند.

مشرق و مغرب جهان  ملک خداست و ظهور فعل اوست، او به همه چیز احاطه دارد ، هیچ چیز از او خالی نیست به هر طرف رو کنید به خدا روی آورده اید؛

بس که هست از همه سو از همه رو راه به تو           به تـو برگــردد اگــر راهـرویـی برگـــردد

شخص راهرو گاهی به بن بست برخورد می کند و بر می گردد، اما این شخص در حال برگشتن هم باز به سوی خداست، در رفتن هم به سوی خداست در برگشت هم به سوی خداست، جز به سوی خدا راه دیگری ندارد.
اینجاست که مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله (در صفحه شصت و هفت کتاب آموزش دین، چاپ سوم نشر جهان آرا ) می فرماید:

" یک فرد مسلمان اول باید مسلمان واقعی باشد بعد یک تاجر یا کشاورز یا صنعتگر یا کارگر "

ایشـان ریشه مطالب را بیان می کنـند، در صورتیکه ما زندگـی را بر اساس تاجر و کشاورز و اینها حساب می کنیـم بعد می گوییم خب شب هم می رویم مسجد و نماز می خوانیم!! نه؛ اول باید وجود ما نمازی باشد بعد کشاورز بعد صنعتگر بعد کارگر بعد تاجر بعد روحانی بعد دانشجو بعد استاد بعد رئیس جمهور بعد هر چه که بشود تا امام و پیغمبر و غیره.
علامه در ادامه می فرمایند: و نیز فردی که می خواهد تشکیل خانواده دهد اول باید مسلمان باشد (چه دختر چه پسر) سپس تصمیم خود را عملی سازد. خلاصه دست به هر کاری که بخواهد بزند و هر مقام و منصبی که می خواهد اختیار نماید در آن دین و ایمان صحیح لازم است.
ما فکر می¬کنیم که امام زمان (عج) چرا تشریف نمی آورند؟ به خاطر این است که اینجور مسلمان هنوز قانونی نشده، هنوز اجتماعی نشده، هنوز حوزوی نشده، هنوز دانشگاهی نشده.
ما اول مسلمانیم؛ نه اینکه اول دانش آموز می شویم بعد دانشجو می شویم بعد استاد می شویم بعد اداری می¬شویم بعد تاجر می شویم بعد صنعتگر می شویم در ضمن می گوییم که خب نمازی هم هست، روزه هم هست، خدا هم هست و اینگونه فکر کنیم!!. الان اینجور شده و این کار استعمار است که از ریشه مسئله را واژگون کرده، دنیایِ طبیعیِ خدا را اصل قرار داده، خودِ خدا را مخفی کرده.!
چنین کسی در هر کار برای هر تصمیمی نخست مصالح و منافع اسلام و مسلمین را در نظر می گیرد، سپس مصلحت خویشتن را ، و هرگز به کاری که ضرر اسلام و مسلمانان در آن است اگر چه به نفع خودش باشد اقدام نمی کند، هرگز در بین آن جامعه اختلافی پیدا نخواهد شد. خداوند متعال می فرماید:

" واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا "

براداران سنی خیال می کنند که حبل الله یعنی قرآن و حال اینکه قرآن همان بود که معاویه و سپاهیانش گذاشتند روی سرشان تا امیرالمومنین را شکست دهند. ولی حبل الله و ریسمان محکم خدا که باید به آن چسبید یعنی اینکه ذات شما باید بندگی خدا شود، نه اینکه اول شخصی باشید بعد بندگی کنید و خداشناسی پیدا کنید. نه اینجور نباید باشد.

" واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا " و نیز می فرماید " و ان هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل  فتفرق بکم عن سبیله" و پیامبر می فرماید: مسلمانان باید برادر هم باشند و در برابر بیگانگان نیروی واحدی تشکیل دهند.

این نیروی واحد مثل یک کابل است که اول و آخرش در همه جا یکی است و فرقی ندارد و یک موجود است، و در موقعی که نقل قوا و انرژی می دهد این بر او سبقت نمی گیرد، او بر این پیشی نمی گیرد، با هم اختلاف ندارند و یک چیز واحد هستند، اینها همه در اثر توحید پیدا می شود و توحید هم هنوز در ما خوب شکافته نشده، در خانواده ها، در مدارس، در تربیت معلم و غیره در همه جا باید اینجور بیان حقایق اسلامی شود.
خدایا به آبروی مسلمان واقعی حضرت مهدی علیه السلام ما را شیعیان این خانواده قرار بده، شیعیانشان را محفوظ بدار، علما، مجتهدین، مراجع، رهبران، همه را موفق بدار.


و صلی الله علی محمد و آل محمد

جلسه بیستم شرح اربعین در محضر حضرت آيت الله خسروشاهي 

 

 دانلود فایل pdf جلسه بیستم شرح اربعین حضرت امام خمینی(ره)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این پایگاه برای انعکاس فعالیت های مسجد و مکتب تعلیمی و تربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها راه اندازی شده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 39
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 56
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 146
  • بازدید ماه : 365
  • بازدید سال : 1,384
  • بازدید کلی : 92,268