loading...
مسجدومکتب تعلیمی وتربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها
نویسنده اول بازدید : 139 شنبه 11 آذر 1391 نظرات (0)

 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

شرح چهل حديث حضرت امام خميني (ره)

در محضر جلسه حضرت آيت الله خسروشاهي (جلسه سيزدهم)

اعوذ بالله من الشيطان الرّجيم. بسم الله الرّحمن الرّحيم اللّهم صلِّ علي عليِ بنِ موسَي الرِّضَا المُرتَضي الامام التَّقيِ النَّقي وحجَّتِکَ علي من فوقَ الارض ومن تحت الثَّري الصِّديق الشَّهيد صلوهً کثيرهً دائمهً

به مناسبت اين روز بسيار عزيز، روز ميلاد مبارک پناه شيعيان خصوصاً پناه ايرانيان، حضرت مولانا علي بن موسي الرضا عليه السلام گفتگو را با دو حديث مختصر از آن بزرگوار آغاز مي کنيم. در حديثي از ايشان نقل شده که فرمودند:

«اَفضَلُ العَقلِ معرفهُ الاِنسان نَفسَهُ»

 بالاترين مراتب خردمندي و بشريت چه فردي و چه اجتماعي، معرفت و شناخت است آن هم شناخت مربوط به خود. اين مطلب را با هرانسان عاقلي که مطرح کنند تصديق مي کند که همين طور است و هيچ انساني به خردمندي وارد نمي شود مگراين که در خودش جهل نداشته باشد واز خودش بيگانه نباشد. مثلاً اگر ما منزلي داشته باشيم و در آنجا زندگي کنيم ولي ندانيم که چگونه بايد در آن زندگي کرد، طبقاتش چگونه است؟ پله هايش چگونه است؟ مراکزش چيست؟ و ازاين قبيل مسائل را ندانيم اما شب تا صبح رابه مطالعه قاره اي از قاره هاي دنيا بپردازيم يا مشغول بررسي جاده هاي خارج از شهر باشيم، خوب اين علامت بي عقلي و حماقت است چون بايد از منزلي که گرفته ايم و مي خواهيم از آن استفاده نماييم اطلاع کافي داشته باشيم، مراکز آبش را بشناسيم و از لوله هاي آب و برق و گازش اطلاع کافي پيدا کنيم چون اگر اطلاع نداشته باشيم ممکن است بچه اي برود و پيچي را از گاز باز کند و خانه را ويران کند. پس وقتي حد و حدود و جاهاي خانه را تشخيص نداده ايم هنوز وقت آن نرسيده که به اين بپردازيم که دراستان يزد و اردبيل چه خبر است؟

پس اينکه نقل شد از امام رضا عليه السّلام که فرمودند: « اَفضَلُ العَقلِ معرفهُ الاِنسان نَفسَهُ » يعني اين که علامت کمال انسان و به عقل و بلوغ عقلي رسيدنش اين است که به دنبال کلاسي باشد که درباره خود او گفتگو کنند. واطلاعاتي درباره خودش پيدا کند که من چگونه و بر اساس چه  طرحي ايجاد شده ام؟ براي چه مهيا شده ام و سرانجام من چه خواهد بود؟ شرايطي که مي تواند براي من مفيد باشد چيست؟ مسائلي که مي تواند براي ما باعث فساد و بدبختي باشد چيست؟

اينها از تمام علوم بشر لازم تر است و علامت اينکه انسان به بلوغ عقلي رسيده باشد در اين است که تا مقداري سرگرم خودش باشد و خودش را به جايي برساند که بفهمد چيست و چه کاره است و بعد از اين که اين مسائل را متوجه شد به مسائل خارج از خودش بپردازد. علامت هاي تمدن هاي بشري و حيواني هم همين است، بايد ببينيم که در تمدن ها به چه علمي بيشتر اهميت داده شده؟ اگر به اين علومي که مطرح شد توجه داشته اند و سرلوحه امور فرهنگي خود را اين مسائل قرار داده بودند، علامت اين است که اين مملکت و اين جامعه به بلوغ عقلي رسيده ولي اگر مثل وضع کنوني دنيا باشد که وقتي معارف و فرهنگ هاي آن ها را بررسي مي کنيم يا اصلاً از اين مسأله خبري نيست يا اين که مطالب هم مثل برخي مسائل جزئي ديگر بسيار کم اهميت است و در کنار آنها مطرح مي شود، مثلاً مي گويند فلان شخص فيلسوف است فلاني دانشمند انساني است و در مورد مسائل انساني تحقيقاتي کرده و رساله يا مقاله نوشته است و ... اما هيچ تمييزي نداده اند بين اين علوم و اين که مثلاً مساحت مملکت ما چقدر است؟ مساحت ممالک مجاور ما چقدر است؟ درياها وضعشان چيست؟ ماهي هاي دريا چگونه اند؟ در قطب شمال و جنوب چه خبر است؟ حتي بعضي وقت ها مي بينيد که در مسائل مربوط به خرس هاي قطب شمال وارد شده اند که پشم هايشان چگونه است يا وضع زندگيشان چگونه است؟ اما اگر از اين دانشمند خرس شناس بپرسيد که تو از خودت هم کمي صحبت کن خواهيد ديد که انسان شناسي بلد نيست و نمي داند. و اين نشانه اين است که جوامع وتمدن ها به بلوغ عقلي نرسيده اند. و اين هامسائلي است که نشان مي دهد انسان به دين نياز دارد، به هر کجا هم برسد بايد دين افسار علمي او را بدست گيرد و او را هدايت کند و راه را به او نشان دهدکه بي جهت مغزش را در اموري که سرانجامش خسران و بد بختي است نکشاند.

بنابراين فرمايش امام هشتم(ع) « اَفضَلُ العَقلِ معرفه الاِنسان نَفسَهُ » را بايد دانشجويان ما لطف کرده و ضبط و ثبت کنند و به کلاسهايشان، به راهروهاي محل تحصيلشان، اتاقشان، جلوي ميز ويا زير شيشه ميزشان اين حديث را حتماً بگذارند. بعضي اوقات انسان شماره تلفن هايي را که احتمال مي دهد ممکن است گم شوند را زير شيشه ميزش مي گذارد تا هميشه در دسترس باشد که اين حديث از آن واجب تر است و انسان بايد مدام چشمش به آن بيفتد و تفکر کند که من درباره خودم و انسانيت چقدر تحصيلات کرده ام؟ چقدر اطلاعات توليد کرده ام؟ چند روز پيش در تالار علامه اميني قدس سره به مناسبت روز فلسفه مجلسي بود و بنده هم در آن جا چند دقيقه اي درباره همين موضوع تذکر دادم، بعد از آن که گويندگان و سخنرانان و دانشمندان محترم صحبت کردند، بنده عرض کردم که مي خواهم مطلبي را اضافه کنم براي اين که کساني که ازاين مجلس خارج مي شوند با دست خالي نروند. چون وقتي انسان زياد به کليات گوش دهد به فکر جزئيات و اين که چيزي هم اندوخته کند و در جيب عقلش بگذارد و با خودش ببرد نيست.

 

حضرت آیت الله خسروشاهی

 

و آن اين است که چون مجلس به نام مرحوم آيت الله شاه آبادي استاد بزرگوار مرحوم امام(ره) منعقد شده بود، عرض کردم که ايشان در کتاب «انسان و فطرت» صحبتي دارد و مي فرمايد: ما به خاطر اين که نسبت به خود آگاهي داريم، اين آگاهي خودمان به خودمان نشان اين است  که نفسِ ما همان بدن ما نيست و ما از بدن جدا هستيم، چرا که علم در ماده يافت نمي شود. ماده ذراتي اتمي دارد که اتم هم خودش ذرات ريز تري دارد که همه از هم بي خبرند و هيچ خبر واطلاعي در عالم ماده نيست، از ريز ترين و کوچک ترين ذرات تا  کهکشان ها و ماده نمي تواند به خودش يا غير خودش علم پيدا کند.

 

پس اينکه ما به خودمان علم داريم برهان عقلي اي است که ما نفس هستيم نه بدن، بعد اضافه مي کنند و مي فرمايند: «هذا اوَّل تعاليمِ الانبيا» يعني اول تعليمي که انبيا به بشر عرضه کردند همين است. پس اين که حضرت مي فرمايند: «اَفضَلُ العَقلِ معرفهُ الاِنسان نَفسَه» تطبيق مي کند با فرموده اين بزرگوار که شاگرد اهل بيت عليهم السلام است.

 

پس بنابر اين ما بدن نيستيم، اگر فرهنگ ما متوجه اين مطلب بشود  وشوراي انقلاب ما به طور دقيق متوجه اين موضوع شود اوضاع مملکت تماماً تغيير خواد کرد. و اين سوال پيش مي آيد که مگر شما از پيش از دبستان به بچه ها مسائل مربوط به مسواک دهان، بهداشت چشم،  بهداشت گوش وشير خوردن در روز را ياد نمي دهيد؟ مگر نمي گوئيد که بايد تعليم دادن اين مسائل به بچه ها را از دو سه سالگي شروع کرد تا اين مسائل برايشان عادي شود؟ خب وقتي مشخص شد که انسان غير از بدن است، اين هم بايد از کودکي به بچه ها آموزش داده شود، بايد به نوعي دروس را تنظيم کرد  ومعلمين و آموزگاران محترم  واساتيد و دبيران را دوره داد که اين مهم ترين مسائل بشريت را بفهمند و بدانند چرا که اين ها اولين تعاليم انبيا هستند. انبيا آمده اند به بشر بگويند: اي بشر درست است که مي توانيد همديگر را ببينيد، مي توانيد صورت و بدن همديگر را ببينيد، صداها را مي شنويد، بدن هم را لمس مي کنيد، با هم دوست مي شويد و يا زد و خورد مي کنيد، همه اين ها درست است اما در عين حال شما آن چيزي که فکر مي کنيد نيستيد. شما بدن نيستيد.

 

خب اگر ما بدن نيستيم کم کم اين موضوع در ذهن ما مطرح مي شود که پس بدن ما چيست؟

 

اگر ما يکديگر را نمي بينيم و فرزندي که متولد مي شود تا وقتي که از دنيا مي رود واقعاً نه پدرش را مي بيند و نه مادرش را، همسري که به خانه همسرش مي رود تا آخر که با هم زندگي مي کنند و اولاد دار مي شوند تا زماني که فوت مي کنند همديگر را نمي بينند پس آن چيزي که مي بينند چيست؟ آن چيزي که مي بينند تابلوهايي است که در اثر امواج نور از بدن هاي يکديگر در مغز تشکيل مي شود اما هيچگاه تشخيص داده نمي شود که ما کيستيم!

 

بنابراين اگر اين مسائل از کودکي براي ما مطرح شد کم کم در ذهن ما نقش مي بندد و وقتي به بلوغ رسيديم چه دختر و چه پسر راه براي ما روشن مي شود و مي دانيم که بايد به فکر خودمان باشيم نه به فکر بيگانه.

 

به گفته آن حکيم دانشمند: «در زمين ديگران خانه مکن» اگر مي خواهي ساختماني بسازي اول ببين که در چه زميني ساختمان را بنا مي کني چون بعداً مي آيند و شکايت مي کنند و ساختمان را ويران مي کنند و مي گويند که ايشان در ملک ديگري تصرف بيجا کرده.

 

ما اگر از بدن خود بيگانه باشيم و ندانيم که بدن ما يک مشت مواد آميخته از فلزات و آب و غيره است مانند همين مطلب است چون که ما آب نيستيم، ما که فلز نيستيم، ما که ماهيچه و استخوان نيستيم، پس اين ها چيستند؟ اين ها مثل دوچرخه اي است که از کودکي سوارش مي شويم و از آن استفاده مي کنيم و روزي هم به درد ما نمي خورد. يا مثل موتوري است که زماني آن را تهيه مي کنيم و خوشحال و خرم از آن استفاده مي کنيم و بعد از مدتي هم آن را از رده خارج مي کنيم، پيکان هم همين طور، بالاتر از پيکان هم همين طور، ساختمان هم همين طور، همسر و اولاد هم همين طور. در سوره مبارکه مناففين هم که اگر ائمه جمعه وفقهم الله وقت داشته باشند و هوا هم زياد گرم و سرد نباشد در رکعت دوم نماز جمعه مستحب است که بخوانند مي  فرمايد: «يا ايُّها الَّذينَ آمَنوا لا تُلهِکُم اَموالکم و لا اولادکم عَن ذِکرِ الله» نکند که اين اموال و اولاد وسرگرمي ها شما را از سعادت، سعادت آفرين که همواره همراه شماست و شما را براي خودش خلق کرده باز بدارد! مثل طفلي که با سه چرخه به خيابان رفته و گم شده، مواظب باشيد که شما اين گونه نشويد که دراين صورت بايد کلانتري بگردد و شما را پيدا کند.

 

«لا تُلهِکُم اَموالکم و لا اولادکم عَن ذِکرِ الله وَ مَن يَفعل ذلکَ فاولئِکَ هُمُ الخاسِرون» هر کس که اين گونه عمل کند و سر خودش کلاه بگذارد و خود را بدبخت کند از زيانکارترين موجودات خواهد بود.

 

 بنابراين، قال عليه السلام: «اَفضَلُ العَقلِ معرفه الاِنسان نَفسَه» بايد از اين به بعد اقدامات فکري ما، اقدامات تحصيلي ما خالي از شناخت خود و شناخت نفس خودمان نباشد، وقتي خودمان را شناختيم آن وقت طبق شناخت خود براي زندگي برنامه ريزي خواهيم کرد. گاهي شده که انسان ناچاراست از قاره اي به قاره ديگر بگريزد. مثلاً در آمريکاست و همه جور وسائل هم برايش آماده است ولي همه را رها مي کند به جاي ديگري مي رود مثل وزير شهيد ما چمران، که اگر در آمريکا مانده بود به مدارج بالاتري مي رسيد ولي همه چيز را رها کرد و گفت که مردم در لبنان و فلسطين در حال سرکوب شدن هستند و رفت و مثل سربازهاي با رتبه پائين مشغول دفاع از حق و انسانيت شد و در آخر هم شهيد شد رضوان الله عليه. بنابراين اين يک حديث بود.

 

حديث دوم: وقال عليه السلام،

 

« اوحَشُ ما يکونُ هذا الخلق في ثلالهِ مواضع »

 

وحشتناک ترين لحظات مردم سه لحظه است:

 

1- « يَومَ وُلِدَ الَي الدنيا و يَخرجُ المَولُودُ مِن بَطنِ اُمِّه فَيَري الدنيا»

 

ما يادمان نيست ولي ممکن است بعضي از نوابغ بشريت يا اوليا يادشان باشد آن وقتي که به دنيا مي آيند چه وضعي دارند و چه وحشتي به آن ها دست مي دهد، چون 9 ماه در رحم مادر بوده اند و يک مرتبه به جهاني وارد مي شوند که آن را نمي شناسند.

 

2- «وَ يَموتُ وَ يُعايِنُ الاخره وَ اَهلَها»

 

دومين لحظه وحشتناک بشر لحظه اي است که مرگ فرا مي رسد، خدايا به آبروي علي بن موسي الرضا بر همه ما آسان بگردان، بر همه مسلمين و مومنين آسان بگردان، ما را تا دم مرگ از مرگ خودمان غافل مفرما. « وَ يَموتُ وَ يُعايِنُ الاخر?َ وَ اَهلَها » چشم باطنش باز مي شود و جهاني که قبلاً نمي شناخته را مي بيند، وضعي را مشاهده مي کند که اطلاعي از آن نداشته.

 

3- «و يوم يُبعَثُ فيري احکاماً لَم يَرها في دارِ الدُّنيا»

 

روز حساب و کتاب که دوباره زنده مي شود و وضعي را  مي بيند که برايش سابقه نداشته و با آن برخورد مي کند.

 

خب چه افرادي اينطور نيستند و وحشت نمي کنند؟ آن هايي که از ناحيه خداوند خود متوجه اين مسائل   شده اند. «وَ قَد سَلَّمَ الله تعالي عَلي يَحيي في هذه الثلاثةِ المواطن» در همين سه موطني که وحشتناک ترين برخوردهاي انسان با آن هاست خداوند متعال ورقه سلامت حضرت يحيي (ع) را صادر کردو مانع از اين شد که او با وضع وحشتناکي روبرو شود.

 

«فقال وسلامٌ عليه يوم ولد و يوم يَموت و يوم يُبعَثُ حياً و قد سَلَّمَ عيسي بن مريم علي نفسه في هذه الثلاه المواطن» حضرت مسيح، عيسي بن مريم  عليهم السلام هم خودش اين سه وضع را بررسي کرد و از خدا سلامت خواست و عرض کرد:«والسلامُ عليَّ يوم وُلِدتُ و يوم اَموتُ و يوم اُبعَثُ حياً»

 

پس فرمايش شيخ بزرگوار مرحوم آيت الله شاه آبادي رضوان الله عليه در رساله «انسان و فطرت» اين بود که اولين تعليم انبيا و هدف و فرهنگ انبيا براي بشريت و اول پيام انبيا از جانب خدا براي مخلوق خدا اين است که   «لَستَ بدَناً» تو بدن نيستي و چيز ديگري هستي. وقتي بدن نبودي فکر کن ببين که چه هستي؟ بنابراين لوازم شيئيت و هويت خودت را فراموش مکن

 

در زمين ديگران خانه مکن                    کار خود کن کار بيگانه مکن

 

اين زمين بدن براي ديگريست. براي کيست؟ براي همين خشت و گل هايي است که روي آنها پا مي گذاريم و راه مي رويم. وقتي روي زمين پا مي گذاري، روي چشم و ابروي مردان و زنان قدم مي زني که اين خاک ها همه آن ها بوده اند که به اين صورت در آمده اند و حالا شما آن ها را با آب مخلوط مي کني و به صورت آجر در مي آوري، درون کوره مي گذاري  با آن ساختمان مي سازي هيچ نميداني که اين ها چيستند؟و يک روز تو هم همين طور مي شوي. پس تو اين ها نيستي.

 

در زمين ديگران خانه مکن                   کار خود کن کار بيکانه مکن

 

هيچ گاه هيچ کارگري سرکاري که صاحبش را نمي شناسد، نمي رود. تا دستش را نگيرند و مزدش را با او توافق نکنند کار نمي کند چون مي گويد که عصر چه کسي از من پذيرايي مي کند؟ چه کسي شکم مرا سير مي کند؟ من براي چه کسي بايد کار کنم و چه کسي مزد مرا مي دهد؟

 

انبيا آمده اند و به ما بشريت گفته اند که شما بدن نيستيد، پس بنابراين بدن ما هر چقدر هم که قوي شد، ما خيلي اهميت نمي دهيم مثل اين که اسب ما خيلي قوي شده و يا گاو ما خيلي شيرده شده اما ممکن است ما مريض باشيم و در بيمارستان بستري باشيم اما گاو ما در طويله سالم باشد و اين ها از هم جدا مي شوند.اين است که فرمود اول تعاليم انبيا اين است. بعد من عرض کردم که رهبر معظم هم به مناسبتي فرموده اند که «فلسفه فقه اکبر است». يعني از فقه هم مقامش بالاتر است يعني آيت الله شاه آبادي از ساير آيت الله هايي که فقط کارشان فقاهت است، شأنش بالاتر است، گر چه آن ها هم داراي شأن و مقامات بالايي هستند و ما را در امر دين ياري مي کنند ولي درجات متفاوتي دارند. درجه فقاهت اين جور افراد مثل مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم امام(ره) که فقاهت اصغر و اکبر را تحصيل کرده اند بسيار بالاتر است.

 

با توجه به فرمايش رهبر معظم که فلسفه فقه اکبر است و فرمايش فيلسوف عالي مقام مرحوم آيت الله شاه آبادي که ما بدن نيستيم و جمع بين اين فرمايشات نتيجه مي گيريم که بايد انقلاب فرهنگي ايجاد کنيم و خودمان و معلمين را آموزش دهيم و از پيش از دبستان براي بچه ها برنامه ريزي کنيم و در صدد اين باشيم که به آن ها بفهمانيم که ما غير از بدن ماديِ محسوس هستيم و بر اين اساس زندگي را آغاز کنيم و به پيش ببريم.

 

وقتي اينطور شد آن وقت انسان به يک رفيق خوشگل وزيبايي که دلش را از زيبايي مي برد توجهي نمي کند براي اينکه مي داند او بدن نيست و اين پوست بدنش است که اين قدر قشنگ و زيباست و يا مي داند که اين همسري که در خيابان پيدا کرده و زيباست ودلبري دارد اين مسئله اي است مربوط به پوست بدن و چشم و ابروي او، اما اين ها که خود او نيست ! پس خودش چيست؟ آيا واقعاً او يک مار خطرناک نيست؟ اژدها و گرگ نيست؟ يک موجود خائن و خيانتکار نيست؟ نه اصلاً درباره اين مسائل فکر نمي کنند و وقتي هم که در فرهنگ ها از اين مسائل خبري نبود دو سال بعد بزن بزن ها و دادگاه رفتن ها و به جان هم افتادن ها شروع مي شود، چون همديگر را نشناخته اند و فقط پوست بدن همديگر را ديده اند وبيشتر از اين از هم اطلاعي ندارند! بنابراين ما بايد در هر سني که هستيم با هم مشورت کنيم، مجلس تهيه کنيم، آموزگاران را دعوت کنيم، فداي آن ها بشويم و دور آن ها بگرديم و بگوئيم که بيائيد به داد خودتان و فرهنگتان برسيد. تا به حال اين مسئله در شما مطرح نبود و تقصيري هم نداشتيد اما از اين به بعد بيائيد و اين فقه اکبر را بگيريد و دنبال کنيد تا اين که خودتان و همچنين زير دستان خود را که زحمت مي کشيد و پرورش مي دهيد به جايي برسانيد.

 

بنابراين چون بحث ما مربوط بود به حديث اول از کتاب شريف اربعين امام(ره) و فصل اولش هم مربوط بود به مقام انسان و مقام نفس، و فرموده اند که مقام انسان مربوط به بدنش مي شود و اين مقام اول است.

 

مقام بدن داراي جان واقعي نيست، داراي جان بالعرض است و اين مجلس ما که مجلس سيزدهم است درباره اين مطلب مرحوم امام(ره) مي باشد که زندگي انسان در بدنش نيست چرا که زندگي بدن بالعرض است.

 

مرحوم آيت آلله شاه آبادي عليه الرحمه در جاي ديگري درباره «جبر و تفويض» مثال خوبي را مي فرمايند و آن درباره وضع ماه  وخورشيد است، هر کس که خبر نداشته باشد، وقتي ماه شب چهارده طلوع مي کند مي گويد که اين چه نور زيبايي دارد که چشم را اذيت نمي کند و انسان مي تواند به آن نگاه کند اما شخصي که خبر داشته باشد مي گويد که اصلاً ماه يک موجود خشک و بي ثمر و خاموش و تاريک است و سنگ و کلوخ است و چيز ديگري نيست و اين زيبايي براي خورشيد است که به آن تابيده و آن را ماه کرده. واين مطلب اشتباه است که ما فکر کنيم اين زيبايي ها براي خود ماه است. در فرهنگ ها و تمدن هاي امروز دنيا هم همين اشتباهات وجود دارد و دنيا بشر را عوضي گرفته اند، به سر و کله هم مي کوبند تا يکديگر را فاني کنند چرا که اول تعاليم انبيا را فراموش کرده اند، حضرت عيسي(ع) که  آيه اش را خوانديم پيامبر اين ها نيست و اين ها مسيحي نيستند، اين ها فقط تابع شيطان خودشان هستند، تابع نفس اماره خودشان هستند و الا حضرت عيسي(ع) هيچ گاه از خودش غافل نبوده است.

 

پس بنابراين ما بايد در فکر انقلاب فرهنگي و انقلاب فکري باشيم. بايد آموزگاران محترم، رفقا و برادران ساکن در محله را جمع کرده مجلسي تشکيل دهيم و آن ها را ملتفت به اين مسائل کنيم. بايد اين فرهنگ کم کم از دبستان شروع شود و به دبيرستان و دانشگاه برسد که معناي انقلاب فرهنگي همين است که وقتي در تمدن وارد شد و چندين کيلومتر را اشتباهي  قدم گذاشت يک مرتبه عقبگرد کند و به نقطه اول برگردد و بگويد که از تعاليم انبيا شروع مي کنيم و آن اين است که نفس ما ناديدني است ما نه خودمان را ديده ايم و نه شما را، نه شما بنده را ديده ايد نه خودتان را و بايد از اين جا شروع کنيم به تحصيلات معارفي و علمي و فلسفه اسلامي، که ابتداي آگاهي را در بشريت نويد مي دهد و حضرت مهدي عليه السلام مقام بشريت را براي بشريت ثابت خواهند کرد و دولت بشري و انساني تشکيل خواهند داد ان شاء الله.

خدايا به آبروي جدش حضرت رضا عليه السلام ظهورش را نزديک بفرما، اموات ما را بيامرز، توفيق انقلاب را در وجود آموزگاران، دبيران، اساتيد و همه مملکت ما مرحمت بفرما.

 

 

وصلَّي اللهُ علي محمدٍ و آلِ محمد


جلسه سيزدهم شرح اربعين

 

دانلود فايل pdf جلسه سيزدهم شرح اربعين حضرت امام خميني(ره)

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این پایگاه برای انعکاس فعالیت های مسجد و مکتب تعلیمی و تربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها راه اندازی شده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 39
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 96
  • بازدید ماه : 315
  • بازدید سال : 1,334
  • بازدید کلی : 92,218